به گزارش ایکنا، به نقل از دفاعپرس اردبیل، شهید «محمدرضا طالبالعلم» خرداد سال ۱۳۳۵ در شهر اردبیل در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات به دانشکده افسری راه یافت و در طول مدت خدمتش دورههای تکاوری، چریکی، چتر بازی و دورههای تخصصی آموزشهای دفاعی را پشت سر گذراند. وی سرانجام در دوم خرداد سال ۱۳۶۱ در عملیات آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
در فرازی از وصیتنامه شهید محمدرضا طالبالعلم آمده است:
«این را بدانید که مزدوران رژیم بعث این قدر مرد نیستند که رو در رو با من بجنگند و این فقط موشکهای دور پروازشان است که هموطنان ما را به خاک و خون میکشد. من در جبهههای بعثی مردی نمیبینم که وجود داشته باشد تا مرا بکشد. پس نگرانی شما بیهوده است فقط برای ایران دعا کنید و مردمان بیسلاح و بیپناه، من که به انواع سلاحهای اتوماتیک مجهز هستم و هر روز چندین تانک و مزدور بعثی را به جهنم میفرستم. جای نگرانی نیست.
ای مزدور {بعثی} من اگر تنم بر خاک افتد خون و جراحت به بدنم هزاران شکوفه زند گامهایم همه از راه خسته شوند اگر غلت بر خاک و سنگ قتلگاه زنم و از درد جراحت چشم بر هم نهم دائم زیر مشت و لگدهای کثیفتان از درد بر خود پیچم. داغ حسرت یک آه را بر دلتان خواهم گذاشت، چون که در کشورم ایران مردن در خون یک افتخار است.
مردن بدون آه، وقت مردن از من اگر صدایی شنیدید آن بانگ الله اکبر است که اندامتان را خواهد لرزاند ما دیرگاهی است که با مرگ پیمان شهادت بستهایم. دیرگاهی است که ما عاشقانه سر به تیغ شما سائیدهایم. سالهاست که بیپروا بر مرگ آغوش گشودهایم و اگر خونم را ریزی بر خاک و سنگ کشورم پیمان جاودانه عشق را ثبت خواهم کرد؛ و در دفتر ایام زمان این مرگ را با حماسه میآویزم.
برسنگ کشورم پیمان جاودانه عشق را ثبت خواهم کرد و در دفتر ایام زمان این مرگ را به حماسه میآویزم. مزدور از مرگ من شاد مباش، زیرا عشق من والاتر از ثروت تو، مرگم شریفتر از زندگیت، روحم عزیزتر از جسمت، خونم گویاتر از تیرت و سرختر از جام شراب توست، بانگم برندهتر از هر سلاح و رساتر از هر صدای توپ تو و مشت من سختتر از قلب توست. آری ای مزدور این نه تنها پیام من به توست. بلکه فریاد هزاران رزمندهی اسلام است.
پدر گرامی موهای شرم کم کم سفید میشود و پیری زودرس گریبانگیرم گشته، شاید اگر برای من عمری باشد و به خدمتتان آمدم دیگر مرا نشناسید، ولی با این حال در نبرد چند روز پیش به صدام قلاده به گردن و مزدور ثابت کردم که هنوز هم عقاب تیز چنگ آسمانها و آهوی گریز پای کوهستانها هستم و آنقدر زنده میمانم و میجنگم تا پوزه مزدوران صدام را به خاک بمالم و کارنامهی پیروزی ایران عزیز را با خونم امضاء کرده وبرای شما باقی گذارم و این تنها یادگار ارزندهایست برای پدر و مادری که زحماتی بسیار برای تربیتم متحمل شدند.
خواهش میکنم جسدم را با پرچم ایران بپیچید، چون با یاد ایران میمیرم.
خوش و خرم زندگی کنید در ایران پیروز و آزاد و خداوند طول عمرتان دهد و همیشه موفق باشید.»
انتهای پیام