به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد عربصالحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شامگاه11 خردادماه در دومین نشست از سلسله نشستهای «هرمنوتیک فلسفی، قرآن و تفسیر»، با بیان اینکه برخی روشنفکران ما از هرمنوتیک فسلفی متاثر شدهاند، گفت: یکی از باسوادترین اینها نصر حامد ابوزید است که خودش در یک مصاحبه گفته است من هر وقت بخواهم سراغ تفسیر قرآن بروم ابتدا مبانی تفسیر گادامر را در ذهنم مرور میکنم و با توجه به آن سراغ برداشت از قرآن میروم و بسیاری از روشنفکران دیگر هم همین طور هستند.
وی افزود: کرسیهای تدریس اسلام به خصوص در مباحث فلسفه دین و بعضا علوم قرآنی، در دست چنین روشنفکرانی است حتی در ایران و این نوع اندیشهها حتی در قم به شدت ترویج و تدریس میشود، حتی بنده به دانشگاهی برای تدریس رفتم و همه از اینکه من منتقد هرمنوتیک فلسفی بودم تعجب کردند و حتی طعنه هم میزدند تا اینکه در جلسات هشتم به بعد به تدریج به معایب هرمنوتیک فلسفی پی بردند و معتقدم بسیاری از انحرافات روشنفکران ما ناشی از اثرپذیری از هرمنوتیک فلسفی است.
عرب صالحی بیان کرد: گادامر معتقد است که فهم، حیثیتهای مختلفی دارد پس نتیجه میگیرد فهم لزوما و ذاتا تاریخمند و تابع شرایط تاریخی است لذا فهم، سیال و تغییرپذیر است؛ از جمله این حیثیات این است که فهم لزوما از پیش فرضهای هر فردی تبعیت میکند. او میگوید پیشفرضها حیث وجودی انسان هستند و آنقدر که آنها در وجود ما سهیم هستند خود فهم سهیم نیست، زیرا هر فهمی که حاصل شود وارد پیشفرضها میشود تا فهم بعدی شکل بگیرد. مثلا کسی که عمرش را در عرفان سپری کرده است بافت فکری او عرفانی است و یا کسی که از ابتدا در فلسفه و فقه و اصول ممحض شده تفکر او هم اینطور است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: به اعتقاد گادامر بسته پیشفرضهای هر فردی انحصاری خود اوست و دو نفر سراغ نداریم که در تمامی پیشفرضهای یکی باشند، حرف درستی هم هست، همچنین پیشفرضها در عین اینکه شرط فهم هستند محدودکننده فهم هم هستند.
وی افزود: بسته پیشفرضها که حیث وجودی انسان است حالت سیال دارد و متغیر است، بنابراین در عین اینکه از تاثیر پیشفرضها نمیتوان جلوگیری کرد ولی خود اینها حالت سیلان دارند و چه بسا به فهمهایی برسیم که خود این پیش فرضها از اعتبار ساقط شوند، نتیجه گادامر همان نتیجهای است که هایدگر به آن رسیده بود یعنی آگاهی و فهم ما تاریخی، سیال و محدود است و فهم فراتاریخ و فرازمان و فرامکانی نداریم.
عرب صالحی بیان کرد: نظریهای که هرمنوتیک فلسفی میگوید این نیست که پیشفرضها و شرایط تاریخی و اجتماعی در فهم انسان مؤثر هستند، زیرا این را همه قبول داریم و امام خمینی هم فرمودند که زمان و مکان در اجتهاد تاثیر دارد ولی حرف گادامر این است که همه فهمها، لزوما و ضرورتا تابع شرایط تاریخی و تاریخمند هستند. این بیان گادامر در حالی است که وقتی او چنین حکمی صادر میکند یعنی فهم خود او هم تاریخمند است و از او میپرسیم همین فهم شما و نظریه شما تابع شرایط تاریخی هست یا خیر، این تناقض ذاتی را همه طرفداران هرمنوتیک فلسفی دارند و راه فراری هم از آن ندارند.
وی افزود: گرچه وی سه راه برای فرار از این تناقض ارائه کرده است ولی در نهایت تسلیم شده است و در غرب هم به پارادوکس دروغگو و خودشکن معروف شده است؛ خود اندیشمندان غربی هم معتقدند که فرضیه باید خودسازی درونی داشته باشد چه رسید به نظریه، گادامر در حالی نظریه داده که خودشکن است. او معتقد است که ما فهمهای متفاوت داریم و نه برتر یعنی دلیلی نداریم که فهم امروز ما از گذشته بهتر است بلکه آنها طبق شرایط خود فهم کردند و ما هم.
عرب صالحی بیان کرد: ادعای اصلی هرمنوتیک فلسفی این است که «همه فهمهای همه انسانها، تاریخی هستند»؛ ما این را قبول نداریم، ادعای دیگر اینکه «همه فهمهای بعضی از انسانها تاریخی است» که این را هم قبول نداریم زیرا همه انسانهای برای خود بدیهیاتی دارند و این بدیهیات برای هیچ کسی تاریخمند نیست، ادعای سوم اینکه «برخی از فهمهای همه انسانها تاریخمند است» که ما این را هم قبول نداریم زیرا ما معتقدیم که هیچ یک از فهمهای معصومین(ع) تاریخمند نیست. ادعای چهارم آنها هم این است که «برخی فهمهای بعضی از انسانها، تاریخمند است» که ما این را قبول داریم و البته ین برخی ممکن است به 90 درصد هم برسد. ما کتاب و مطلبی مینویسیم ولی چند سال بعد در آن تجدیدنظر میکنیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه سه گزاره فوق از هرمنوتیک فلسفی مخصوصا اول و دوم به مبانی ما آسیب میزند، تصریح کرد: مجتهد شبستری در این راستا مطلبی با عنوان قرائت نبوی از جهان دارد، حرف وی این است که قرآن کریم را پیامبری گرفته که پیشفرضهای خاص خود را داشت، بزرگ شده جامعه عرب جاهلی بود، نابغه زمان خود بود ولی این قرآن حاصل فهم پیامبر(ص) از آن چیزی است که خدا نازل کرد پس قرآن، کتاب الهی نیست بلکه قرائت پیامبر(ص) از وحی است و شاید اگر قرآن بر فرد دیگری نازل میشد فهم دیگری در دست ما بود و اگر پیامبر(ص) امروز قرآن را میگرفت متناسب با شرایط امروز قرآن دیگری داشتیم.
وی با بیان اینکه اینها ابتدا قبول داشتند که قرآن وحی شده ولی پیامبر(ص) در حد خودش این مقدار را فهمیده است اما کمکم زمزمه کردند که قرآن، اساسا جوشش درونی پیامبر(ص) است و نه وحی، افزود: عبدالکریم سروش، جمله عجیبی دارد که مایه تاسف است؛ او میگوید؛ قرآن، بحر وجود خدا بود که در کوزه کوچکی به نام محمد(ص) ریخته شد؛ نحوه بیان و ادبیات و ادب او را بنگرید که چگونه با پیامبر(ص) مواجه شده است. پیامبر(ص) مطابق آموزههای دینی ما بزرگترین تجلی خداوند در زمین است و قرآن کریم هم، بحر وجود خدا نیست بلکه یکی دیگر از تجلیات الهی است.
عرب صالحی افزود: در روایتی از علی(ع) بیان شده است که خداوند در کتابش تجلی کرده است، در اینجا یک تجلی بر تجلی دیگری بروز و ظهور کرد، چرا یک تجلی را بحر و دیگری را کوزه کوچک میدانید؟ پس قرآن حاصل تجربه تاریخی پیامبر(ص) است و قرآن، کتابی تاریخی است و وقتی قرآن، تاریخی شد معلوم است تکلیف تفسیر چیست. بشری بودن هم یعنی قابل نقدبودن و خطاپذیر. برخی از این افراد میگویند دوره آن گذشته که بگوییم فلان چیز درست است چون در قرآن آمده است یا امام علی(ع) گفته است، از دید این افراد فلان چیز درست است چون عقل میگوید و این همان ثمره عقل خودبنیاد است که جانشین وحی در دنیای مسیحیت شد.
وی با بیان اینکه ما عقل را قبول داریم ولی نه عقل خودبنیاد مستقل از وحی را، تصریح کرد: عقل خودبنیاد یعنی خودش را بنیانگذار هر فهمی میداند، و اینکه هر چه را من از قرآن و روایت فهمیدم درست است ولی اگر نفهمیدم آن را باید کنار گذاشت و یا نادرست دانست، در حالی که عقل مستقل معتقد است یکسری حوزهها در فهم من است مانند اثبات وجود خدا ولی یکسری عرصهها هم هست که من نمیتوان اظهارنظر کنم مانند اینکه انسان وقتی مرد نمیدانم وضع انسان در برزخ و آخرت چگونه است و آیا اصلا برزخ و قیامتی هست؟
عرب صالحی اضافه کرد: هرمنوتیک فلسفی، فهم را تولید معنای جدید میداند و وقتی قرآن، تفسیر شده است که معنای جدیدی تولید شود نه آن را که سایر مفسرین و صحابه پیامبر و حتی پیامبر و ائمه(ع) گفتهاند. سروش دو کتاب دارد؛ اول قبض و بسط تئوریک شریعت، و او در این کتاب چندین بار میگوید اصل دین ثابت است و تاریخی نیست، قرآن دارای آموزههای ثابت است ولی فهم مفسران از قرآن، تاریخی است؛ وی بعد از رحلت امام خمینی(ره) و ایجاد فضای بازتر کتابی با عنوان «بسط تجربه نبوی» نوشت و در آن آورد که تا حالا معتقد بودم که فهم ما و تفسیر قرآن، تاریخی است ولی الان میگویم خود قرآن، تاریخی است زیرا حاصل فهم پیامبر(ص) بوده است.
استاد حوزه علمیه گفت: وی قرآن را محصول فرهنگی 23 سال نبوت و پیامبر(ص) را هم محصول فرهنگ عرب جاهلی میداند و وقتی چیزی محصول فرهنگی است یعنی قرآن برای آن دوره مفید بود و برای زمانهای بعد از خود ثمری ندارد البته برخی محصولات فرهنگی ممکن است تا یکی دو قرن هم برو و بیا داشته باشد ولی سرانجام روزگارش تمام میشود. این سخنان عمدتا هم تحت تاثیر حامد ابوزید است که در مصر حکم ارتداد او صادر شد و به قول خودش به لبنان رفت و در آنجا گفت قرآن، کتاب محمد(ص) است ولی کسی اعتراضی نکرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: امروز این سخنان، برخی استادان علوم قرآنی ما را هم مشغول خود کرده و همین مطالب را به دانشجویان تدریس میکنند و بسیاری از دانشجویان هم گرفتار این مطالب هستند و بعضا برخی طلاب هم تحت تاثیر این افکار و اندیشهها هستند. کرسیهای تدریس هم در داخل و خارج کشور عمدتا در دست این طایفه است.
انتهای پیام