ایران فرهنگی نیازمند روزنامه‌نگاری فرهنگی است
کد خبر: 4056583
تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۳:۵۰

ایران فرهنگی نیازمند روزنامه‌نگاری فرهنگی است

مدیرمسئول مجله نقد اندیشه با هشدار درباره اینکه تجزیه ایران فرهنگی به تجزیه کشور می‌انجامد، گفت: روزنامه‌نگاری فرهنگی می‌تواند جغرافیای ایران فرهنگی را بشناسد و درباره‌اش ایده‌پردازی کند و اگر این نوع روزنامه‌نگاری را نداشته باشیم، نمی‌توانیم تئوری ایران فرهنگی را روایت کنیم.

پیام فضلی‌نژاد مدیرمسئول مجله نقد اندیشه

به گزارش ایکنا از اصفهان، پیام فضلی‌نژاد، مدیرمسئول مجله نقد اندیشه در نشستی با عنوان «خطر تجزیه ایران فرهنگی» که در عمارت سعدی حوزه هنری استان اصفهان برگزار شد، با بیان اینکه تجزیه ایران فرهنگی به تجزیه کشور می‌انجامد، اظهار کرد: اگر اتمسفر ایران فرهنگی در طول تاریخ را از دست بدهیم و شکاف نسلی‌مان افزایش پیدا کند، سیاست‌گذاری داخلی ورشکست و تهدید خارجی نیز به آن اضافه شود، ایران در دهه‌های آینده به دو بحران ملت ماندن و کشور ماندن دچار خواهد شد.

وی افزود: ترس مزمنی در میان سیاست‌گذاران وجود دارد که باعث می‌شود از ایران فرهنگی دور شوند و آن این است که تضادها و تفاوت‌ها آنها را می‌ترساند، در حالی که ایران امروز، نتیجه همه تفاوت‌ها و تضادهای خود است. تضاد موجب حرکت می‌شود، اگر طرف مقابل را به صورت تصنعی و کنترل‌شده سرکوب کنیم، از بین نمی‌رود، ولی ما فرصت رشد و توسعه را از دست می‌دهیم. همین شکاف‌های چندگانه‌ای که جامعه امروز ایران دچار آن است، محصول همان نوع سرکوب غیرعالمانه است و تا زمانی که همه غیریت‌ها را الزاماً دشمن در نظر بگیریم، قلمروهای فکری و فرهنگی‌مان را به دست خودمان مدام محدود می‌کنیم.

مدیرمسئول مجله نقد اندیشه بیان کرد: پرسش درستی که معمولاً مطرح می‌شود، این است که با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی کشور، چقدر توانایی حفظ قلمروهای فکری و فرهنگی‌مان را داریم. افراد متوهم، آرمان‌گرایانه و شورانگیز حرف می‌زنند و نسبتی میان گفتار آنها با واقعیت موجود پیدا نمی‌شود، ولی انسان امیدوار چند گام جلوتر از وضع موجود حرکت می‌کند، آن را می‌سنجد و می‌داند چگونه است، با این حال تلاش می‌کند تا بر اساس وسع و توانایی‌اش دست به تغییر بزند، در دام بگومگوهای سیاسی نیز نمی‌افتد و به سراغ مطالعات بنیادین می‌رود.

وی ادامه داد: هنر زری‌بافی قدمتی دو سه هزار ساله داشت که اوج آن به دوره صفوی مربوط می‌شد و در حال انقراض بود، ولی چند نفر در اصفهان به حرکت درآمدند و این هنر را از انقراض نجات دادند. این کار، تصمیم دولت نبود و بودجه عجیب و کلانی پشت خود نداشت، البته وزارت میراث فرهنگی نیز حمایت‌هایی انجام داد، ولی اصل کار با همان افراد بود. یکی از پیامدهای فراموش کردن ایران فرهنگی در داخل و خارج، گسترش هنرهای در حال انقراض است. ما در حال حاضر، چند شهر جهانی داریم که در ایران فرهنگی، برند هستند، ولی فیلمی مانند نیمه شب در پاریس برای معرفی این برندها در سطح بین‌المللی ساخته نمی‌شود. این وضعیت ناشی از این است که بسیاری از نهادهای فرهنگی مرکزگرا افول کرده‌اند، کار محتوایی انجام نمی‌دهند و در سیاست خارجی نیز دیدگاهی درباره ایران فرهنگی وجود ندارد.

فضلی‌نژاد تصریح کرد: برخلاف چند دهه پیش که نگاه فعالان فرهنگی و معرفتی در استان‌ها و شهرستان‌ها به تهران بود و گمان می‌کردند ریشه زایش و جوشش آنجاست، معتقدم تهران قدرت زایش خود را از دست داده است و دیگر یک شهر فرهنگی نیست، بلکه یک پاساژ بزرگ است و اگر این روند ادامه پیدا کند، حداقل از نظر فرهنگی به پایان می‌رسد. بنابراین، آنچه با عنوان فراتهران از آن یاد می‌شود، اگر چرخشی مفهومی به ایران فرهنگی باشد، می‌تواند حرکت‌های دوران‌سازی ایجاد کند. اتفاقات تاریخ‌ساز عموماً در گردهمایی‌های هزار نفره سیاسی رخ نداده، بلکه در محافل کوچک نخبگانی روی داده است.

وی با بیان اینکه ما با معادله‌ای چند مجهولی به نام اقتصاد فرهنگ مواجهیم که کسی نتوانسته است آن را حل کند، گفت: همه مطالبی که بیان شد، بر ساخت مهمی به نام اقتصاد فرهنگ بنا شده است. اگر معادله چند مجهولی اقتصاد فرهنگ خواهان حمایت دولت از اهالی فرهنگ، اندیشه و هنر باشد، چند آفت می‌تواند به بار آورد که از جمله آنها، دولتی شدن فرهنگ، رشد گلخانه‌ای، فساد و رانت است.

مدیرمسئول مجله نقد اندیشه اضافه کرد: اگر به ایده خصوصی کردن فرهنگ بیندیشیم، این اشکال را وارد می‌کنند که تابع ایده بازار آزاد و اقتصاد نوگرا شده‌اید. دولت نیز این اشکال را وارد می‌کند و می‌گوید وظایفی در حوزه فرهنگ به عهده دارد، چنانکه اکنون پرورش افکار یکی از اقداماتی است که دولت‌ها در همه جای دنیا انجام می‌دهند. در واقع، همه دولت‌ها به نحو مطلق، هر چقدر بتوانند، در فرهنگ دخالت می‌کنند، چون فرهنگ ابزار قدرت نرم است و نمونه واضح آن، به جنگ نرم فرهنگی میان شوروی و ایالات متحده در دوران جنگ سرد برمی‌گردد، آن وقت عده‌ای در داخل می‌گویند دولت نباید در فرهنگ دخالت کند. آنچه روشن است اینکه، در حال حاضر، تئوری جامعی برای اقتصاد فرهنگ در کشور وجود ندارد. فرهنگ در داخل، بر لبه پرتگاه سقوط و حذف قرار دارد و اگر این اتفاق بیفتد، تجزیه ایران فرهنگی روند شتابان‌تری به خود می‌گیرد.

وی بیان کرد: حوزه هنری یکی از معدود نهادهایی است که همچنان در سنت تداوم و تداوم سنت به چشم می‌خورد، سنت سوره را در دل خود دارد و در شهرستان‌ها، محل حضور اهل فرهنگ و اندیشه است و این‌ها می‌توانند جریان‌سازی کنند.

فضلی‌نژاد تصریح کرد: روایت‌های اکنون همه دچار بحران هستند، ولی اگر سخن از جهاد تبیین می‌رود که حوزه هنری یکی از پیشرانان این موضوع تلقی می‌شود، باید دید چگونه می‌تواند بر این بحران فائق آید و روایتی ارائه دهد که در آن، امید به آینده وجود داشته باشد. زمانی صحبت از این بود که هر ملتی رؤیایی دارد، رؤیای ایرانی کجاست و آن روایت چگونه می‌تواند این رؤیا را تصویر کند؟ روایت‌های اکنون فاقد رؤیا هستند و به قول مرحوم دکتر قانعی‌فرد، رئیس فقید انجمن جامعه‌شناسی ایران، جامعه ایرانی ظرفیت تولید فرهیختگی خود را از دست داده است. هفته پیش نیز دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم اعلام کرد دیگر امیدی به دانشگاه ندارد. استادی دانشگاه به شغل عده‌ای تبدیل شده است و عده‌ای هم که استادی دانشگاه شغل آنها نیست و فرهیخته هستند، به مسائل انضمامی مرتبط با جامعه نمی‌پردازند.

وی تأکید کرد: جالب است که دکتر داوری امید خود را به روزنامه‌نگاران می‌داند، آنها هستند که می‌توانند بین جامعه و حکومت پل بزنند، هم ادبیات حکمرانان را می‌دانند، هم از درد مردم باخبرند و هم به اقتضای شغل خود، ذهنی بی‌پایان دارند. آن روزنامه‌نگاری فرهنگی که شهید آوینی روایت می‌کرد، شاید مکملی بر گفته‌های دکتر داوری اردکانی باشد و حوزه هنری می‌تواند این کار را انجام دهد. این روزنامه‌نگار فرهنگی است که می‌تواند جغرافیای ایران فرهنگی را بشناسد و درباره‌اش ایده‌پردازی کند. اگر روزنامه‌نگاری تحقیقی و فرهنگی قوی نداشته باشیم، نمی‌توانیم تئوری ایران فرهنگی را روایت کنیم.

انتهای پیام
captcha