گویند که آدمی مرز ندارد، کرانه و نهایت ندارد؛ در هیچ یک از ویژگیهایش، چه در خوبی و زیبایی و چه در زشتی و پلشتی، آدمی ایستگاه آخر ندارد. حال مگر نادرستی، نابخردی و ناکارآمدی پایان دارد؟! خیر، هر چه تصور کنی یا حتی در تصورت نگنجد، نادانی و ناراستی آن مقدار متراکم و پرحجم میشود که جانپناه میشود کشتارگاه و پشتیبان میشود قاتل جانی.
بدانید و بدانیم که جان در برابر جان، «النَّفسُ بِالنّفس...»؛ جان آدمی، مردی و زنی و پدر و مادر ندارد. پس چه معنا دارد که مرد قاتل را در برابر زن مقتول قصاص نکنیم! او یک جان داشت که به ستم گرفته شد، و این نیز یک جان دارد... مردی که زن بیپناه را در خانه دستوپای ببندد و سر ببرد، قصاص نمیشود، چرا؟! چون مرد است؟! ننگ بر چنین مردی تهی از مردانگی! فرض آنکه زن خطایی نیز مرتکب شده باشد، از خانهاش رفته باشد یا متهم به خیانت باشد، او باید محاکمه شود، حق دفاع داشته باشد و قاضی دادگر در شرایطی خردمندانه و نه از روی احساسات و خشم دیوانهوار، کیفر مناسب و متناسب با جرمش را حکم دهد.
بدانید و بدانیم که پدر اگر قاتل فرزندش شد، از قاتل غریبه جنایتکارتر است. اگر هم روایتی آمد که پدر مایه وجود فرزندش است، پس اگر او را کشت، قصاص نمیشود، حدیثی است مخالف قرآن کریم و عقل خردمند. مگر جان را پدر داده که بتواند بازگیرد! و «النَّفسُ بِالنّفس»، جان در برابر جان...
بدانید و بدانیم، این پندار که پدر و مادرها همواره صلاح فرزندان خویش را میخواهند، صدباره و هزارباره باطل و پوشالی است؛ چه بسا و چه بسیار پدرها و مادرها که فرزندانشان را قربانی خودخواهی و نادانی و پندارهای پوچ خود کردهاند و میکنند، مگر در قرآن کریم نیافتهاید نکوهش پدرانی که دختران بیگناه خویش را از بیم نداری و بیآبرویی پیشاپیش در خاک میکردند؟!
بدانید و بدانیم که اطاعت مطلق از هیچ انسانی واجب نیست، بلکه مطلوب نیست! اطاعت مطلق فقط و فقط از حق مطلق. پس این پندار که اطاعت پدر و مادر واجب است، هیچ اصل و اساسی ندارد... آری، آزار دادن آنان ناپسند است، نه آنکه اطاعتشان واجب باشد!
بدانید و بدانیم که هیچ کس و از جمله پدر و مادر، حق ندارد همسر و همسری را بر دختر یا پسر تحمیل کند. ازدواج باید و باید، حاصل رضایت قلبی و حتمی دختر و پسر باشد. ازدواج تحمیلی و زیر سایه فشار و تهدید، هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
بدانید و بدانیم، پسر و دختری که به عقل و دانایی زندگی مشترک نرسیدهاند، نه خود میتوانند همسر بگیرند و نه کسی میتواند بر آن دو همسری تحمیل کند! کودکی و نوجوانی زمانه ازدواج و آمیزش و فرزندآوری نیست! عقد ازدواج، همانند دیگر پیمانها و قراردادها، بر پایه عقل به رشد رسیده و متعارف شکل میگیرد. پندار «ازدواج حضرت زهرا(س) در 9 سالگی» را نیز کنار بگذارید، زادروز آن بانوی بزرگوار را از پنج پیش از بعثت تا پنج پس از بعثت، به اختلاف نوشتهاند؛ پس نمیتوان به جزم گفت 9 ساله به خانه همسر است، بلکه 19 ساله.
بدانید و بدانیم که عقل خردمند و البته قرآن کریم دو راه برای مرد و زن قرار میدهد؛ زندگی پسندیده در کنار هم به خرسندی و بهروزی، یا جدایی از هم به نکویی و زیبایی؛ «فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ» پس چه نابخردانه است که به اجبار و تحمیل، مرد و زنی را زیر یک سقف نگه داریم تا سوهان روح یکدیگر شوند و چه بسا قاتل جان...
بدانید و بدانیم که جلوگیری و منع، یا دشوارسازی طلاق توافقی، پیامدها و تبعاتی به دنبال دارد. مرد و زنی که همدیگر را به همسری نمیخواهند و جدایی را به توافق خواستارند، اگر طلاقشان را ثبت نکنید، چه میشود؟! متارکه روی میدهد: زن شوهرداری که شوهر ندارد و مردی که فقط بر پایه قانون همسر دارد! یا همخانگی و طلاق عاطفی... که این هر دو، زمینهساز گناه و خیانت و آلودگی یا افسرگی و دلمردگی است.
بدانید و بدانیم که پشتیبانی از نهاد خانواده، تشویق به ازدواج، نکوهیده دانستن جدایی و طلاق و فرزندآوری، با سیاستبازی حاصل نمیشود! مردی که شغل و درآمد ندارد، چگونه و از کجا بار سنگین مهریه خالی از مهر و نفقه را بر دوش بکشد؟! طلاق توافقی را دشوار کنید، متارکه غیررسمی و فرار از خانه را افزودهاید! کودکهمسری و نوجوانمادری/ پدری را مجاز کنید؛ خانواده و جانپناه نخواهید ساخت، کشتارگاه و میدان جنگ خواهید ساخت!
اختیار فرزندآوری را از مرد و زن بگیرید یا محدود کنید، سقط جنین را رواج خواهید داد!
اینها واقعیتهایی است که عدهای به آنها پشت کردهاند تا آنچه را روی میدهد، نبینند و صدای پشت سرشان را نشنوند....
به قلم حجتالاسلام محمد سلطانیرنانی، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان
انتهای پیام