خندوانه؛ خودبزرگ‌بینی سلبریتی‌گونه و توهم نویسندگی
کد خبر: 3971762
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۶
پنجره عقبی/

خندوانه؛ خودبزرگ‌بینی سلبریتی‌گونه و توهم نویسندگی

پنجره عقبی محلی برای رصد تحولات فرهنگی از زاویه‌ای منصفانه است. اظهارات نابجای شوخی یا جدی مهمانان برنامه خندوانه پیرامون نویسندگان ایران که حاصل سیاست‌های غلط مدیران فرهنگی از وزارت ارشاد گرفته تا صداوسیما در طول این چند سال رفته است موضوع یادداشت امروز است.

خندوانه، خودبزرگ‌بینی سلبریتی‌گونه و توهم نویسندگییک‌وقت‌هایی بعضی اتفاقات جرقه انفجار افکاری مربوط و نامربوط با آن رویداد می‌شوند و ماجرا به حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن می‌کشد. اتفاقی که با حضور کریمی و عزیزی در خندوانه افتاد، سوای این موضوع که شوخی بود یا جدی، خاسته از خودبزرگ‌بینی حضرات بود که خود را سلبریتی می‌دانند یا تنها یک شوخی ساده که به دلیل ناتوانی مجری در جهت‌دهی به آن جدی شد یا اصلاً یک از هزاران حرف مفتی که ماهیت چنین برنامه‌های به بیراهه رفته و تهی شده از خلاقیت است، یک موضوع پنهان را آشکار کرد و آن اینکه توهم خودنویسنده‌پنداری در کشور ما رتبه اول جهانی را دارد!

سیل اعتراضات از شیوه‌های مؤدبانه و منطقی گرفته تا چاله‌میدانی و تهدیدآمیز به‌اندازه‌ای بود که افق فضای مجازی را برای یکی دو روز پوشاند و ثابت کرد ما چند برابر خواننده کتاب نویسنده داریم! جدا از برخی اهالی قلم که نویسنده حقیقی محسوب می‌شوند و در این زمینه اظهارنظر کرده‌اند خیل خشمگین بسیاری از کاربران مجازی که برخی از آنان در همین چند خط اعتراض خود چندین غلط املایی دارند نشان می‌دهد که سیستم فرهنگی کشور به‌شدت اوضاع نابسامانی دارد و توهم موجود نادیده گرفته شده در این سال‌های رفته، خطری بیشتر از حملات اتمی به کشور دارد.

شاید این نکته به ذهنتان خطور کند که فضای مجازی مسبب این امر است اما اینطور نیست. فضای مجازی فقط حقیقتی پنهان در طول این سال‌های رفته را بروز داده است و آیینه‌ای صادق در برابر مسئولان فرهنگی است تا به آنها یادآوری کند شیوه غلط مدیریتی آنهاست که موجب تشکیل این وضعیت خطرناک شده است. بسیاری از این افراد حتی نمره قبولی در املا و انشای فارسی نمی‌گیرند و آن‌وقت هر یک چند کتاب دارند! کتاب‌هایی که به واسطه ناشرنمایان پول‌پرست به چاپ رسیده و جای دادن حق التحریر به اخذ حق النشر انجامیده است. اگر این مسئولان فقط نیم‌نگاهی به کشورهای دیگر انداخته بودند متوجه می‌شدند که صاحب کتاب بودن گاهی با داشتن یک مدرک معتبر از یک دانشگاه شاخص برابری می‌کند و آن‌وقت جای سختگیری‌های بی‌مورد از ممیزی گرفته تا طرح جلد و چه و چه، قوانینی وضع می‌کردند که هر ناشری هر کتابی که دستش برسد و برایش درآمدزا باشد چاپ نکند. آن‌وقت نویسنده ارج‌وقرب داشت و این نمی‌شد سه دوستی که برنامه تلویزیونی - که می‌شود گفت از سر بیکاری تولید آن ادامه دارد - را با خلوت منزل خود و گپ خودمانی اشتباه گرفته‌ و مخاطب را فراموش کرده‌اند به شوخی یا جدی دیواری کوتاه‌تر از نویسنده برای خود پیدا نکنند. بماند که خودشان هم از خیل نویسندگان بنام ایرانی که کم نیستند یک اسم هم بلد نبودند و این ماهیت پوچ و ظاهرسازی فرهنگی سلبریتی‌ها را می‌رساند.

همه اینها به این می‌رسد که هر کس کلمه تایپ می‌کند نویسنده نیست. هرچند جمله دلنوشته نیست و هر دلنوشته ای داستان. نویسنده تعریف خود را دارد و متأسفانه هنوز در کشور ما مشخص نیست چه ماهیتی دارد که بشود تعریف درستی از آن ارائه کرد و همه اینها به بازار سیاستزده کشور ما بازمی‌گردد که در آن فرهنگ به مثابه ابزاری کارآمد بسته به مناسبت پیش رو تعریف می‌شود و نویسندگی هم که به ده‌ها دلیل نمی‌تواند شغل باشد متأثر از همین رویه است.

به قلم عباس کریمی عباسی

انتهای پیام
captcha