گذار شیعه به عصر حیرت در دوران امام حسن عسکری(ع) / اتفاق نظر تشیع و تسنن در اصل ظهور موعود(عج)
کد خبر: 3931160
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۱
علی‌اشرف فتحی بیان کرد:

گذار شیعه به عصر حیرت در دوران امام حسن عسکری(ع) / اتفاق نظر تشیع و تسنن در اصل ظهور موعود(عج)

علی‌اشرف فتحی با بیان اینکه دوران امامت امام حسن عسکری(ع)، دوران گذار از عصر حضور امامان به عصر غیبت بود و ایشان علاوه بر وظیفه امامت، مسئولیت فهماندن ابعاد این گذار به شیعیان را نیز عهده‌دار بودند، اظهار کرد: به واسطه روایاتی که از پیامبر(ص)‌ رسیده بود، اهل سنت و غیرشیعیان نیز از قرن اول هجری منتظر موعود بوده‌اند.

گذار شیعه به عصر حیرت در دوران امام حسن عسکری(ع)/ اتفاق نظر تشیع و تسنن در اصل ظهور موعود(عج)هشتم ربیع‌الاول، مقارن با دو رویداد مهم تاریخی، یکی شهادت جانسوز امام حسن عسکری(ع) و دیگری آغاز امامت خلف صالح ایشان، حضرت بقیة‌الله‌الاعظم(عج) است که همواره از اهمیت ویژه‌ای نزد ایرانیان برخوردار بوده و در سال‌های اخیر به واسطه تعطیلی رسمی این روز، بر اهمیت آن افزوده شده است. به این مناسبت، با علی‌اشرف فتحی، پژوهشگر تاریخ اسلام و مدرس حوزه علمیه در بستر فضای مجازی به گفت‌وگو نشستیم. آنچه از نظر می‌گذرد، حاصل این گفت‌وگوست:

ایکنا ــ درباره دوران امامت امام حسن عسکری(ع) و معارفی که از ایشان به شیعه رسیده است، چه نکاتی را باید حائز اهمیت دانست؟

دوران امامت امام حسن عسکری(ع)، دوران گذار از عصر حضور امامان به عصر غیبت بود و ایشان علاوه بر وظیفه امامت، مسئولیت فهماندن ابعاد این گذار به شیعیان را نیز عهده‌دار بودند. از این نظر، زندگی و دوران کوتاه امامت ایشان، بسیار حائز اهمیت است. ایشان حدود 28 سال عمر کردند و از این میزان، حدود 6 سال عهده دار امامت بودند. چند امام پایانی شیعه، عمر کوتاهی داشتند. مثل امام جواد(ع) که حدود 25 سال، امام هادی(ع) حدود 41 سال و امام عسکری(ع)، 28 سال. این موضوع نشان می‌دهد بعد از گشایشی که در دوران مأمون عباسی، به واسطه اصرار او بر ولایتعهدی امام رضا(ع) برای شیعه به وجود آمده بود، فشار بر نهاد امامت و اصحاب ایشان بعد از امام رضا(ع) بسیار زیاد شد و لذا دستگاه خلافت تمایل داشت امامان بعد از امام رضا(ع) را خیلی زود از میان بردارد.

بعد از امام رضا(ع)، چندین شورش از جانب علویان در بلاد اسلامی به وقوع پیوست که سه، چهار مورد آن مقارن با دوران کوتاهِ امامت امام حسن عسکری(ع)(254 تا 260 هجری) بود. از سوی دیگر، بردگان آفریقایی نیز شورش عظیم و دامنه‌دار چهارده، پانزده ساله‌ای را آغاز کرده بودند که شورش زنگیان لقب گرفت، مجموع این شورش‌ها باعث شده بود فضا در دوران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بسیار امنیتی شود.

از طرفی دیگر، شرایط اجتماعی برای دستگاه خلافت بسیار پیچیده شده و شورش‌هایی از هر سو سربرآورده بود. چه بسا یکی از دلایل اصرار مأمون بر ولایتعهدی امام رضا(ع)، از بین بردن احتمال شورش شیعیان در نواحی مختلف بلاد اسلامی بود اما بعد از امام رضا(ع)، چندین شورش از جانب علویان در بلاد اسلامی به وقوع پیوست که سه، چهار مورد آن مقارن با دوران کوتاهِ امامت امام حسن عسکری(ع)(254 تا 260 هجری) بود. از سوی دیگر، بردگان آفریقایی نیز شورش عظیم و دامنه‌دار چهارده، پانزده ساله‌ای را آغاز کرده بودند که شورش زنگیان لقب گرفت، مجموع این شورش‌ها باعث شده بود فضا در دوران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بسیار امنیتی شود. بخصوص اینکه امامان شیعه جایگاه اجتماعی مهم و قرابت با خاندان رسول خدا(ص) داشتند و بسیاری از علویان در شورش‌های خود به آنان چشم دوخته بودند؛ گرچه امام عسکری(ع) مثل ائمه دیگر چون شرایط را برای قیام مناسب نمی‌دیدند، با شورش‌ها مخالفت کرده و انتساب شورش‌ها به خود را رد می‌کردند. همچنین نظامیان ترک تبار نیز در این دوره وارد جدال بر سر کسب قدرت شده و نگرانی‌هایی را برای دربار عباسی به وجود آورده بود و مزید بر علت شد، لذا امام حسن عسکری(ع) سراسر دوران امامت خود را در منطقه‌ای نظامی در سامرا تحت نظر باشند.

مادران چند امام از اسیران و بردگان بودند، مشخصاً از هفتم به بعد، مادران امامان، بردگان آفریقایی یا اروپایی هستند، درباره امام حسن عسکری(ع) هم چنین است و مادر و همسر ایشان، از اسرای جنگی بودند. یکی از اقوال مشهور این است که مادر ایشان، سوسن نام داشته و اهل آسیای میانه بوده‌اند، ایشان ظاهراً زن فاضل و اهل مطالعه‌ای در بین زنان هم عصر خود بوده است. همسر ایشان و مادر امام دوازدهم، طبق اقوال از بردگان و اهل اروپا بوده‌اند. این نکته هم شاید از این جهت مهم باشد که ائمه(ع) در جهت اعطای جایگاه اجتماعی به بردگان و رهایی آنان از نابرابری و تحقیر تلاش می کردند.

در مجموع حدود 149 نفر از امام حسن عسکری(ع) روایت حدیث کرده‌اند، البته این بدان معنا نیست که هر کدام چندین روایت نقل کرده باشند یا مثلاً همه روایات معتبر باشد، این افراد گاهی هرکدام یک حدیث یا دو حدیث از ایشان نقل کرده‌اند. ایشان اگرچه در منطقه‌ای نظامی در سامرا محصور بودند اما از همه فرصت‌ها برای پاسخگویی به پرسش‌های شیعیان استفاده می‌کردند.

امام حسن عسکری(ع) در دوران عمر کوتاه خود و با وجود محدودیت‌های فراوان، در جهت نشر معارف اسلام و هدایت شیعه تلاش کردند، در مجموع حدود 149 نفر از ایشان، روایت حدیث کرده‌اند، البته این بدان معنا نیست که هر کدام چندین روایت نقل کرده باشند یا مثلاً همه روایات معتبر باشد، این افراد گاهی هرکدام یک حدیث یا دو حدیث از ایشان نقل کرده‌اند. ایشان اگرچه در منطقه‌ای نظامی در سامرا محصور بودند اما از همه فرصت‌ها برای پاسخگویی به پرسش‌های شیعیان استفاده می‌کردند. برخی معتقدند که فضا برای ایشان بسیار محدود بوده و هرگاه به دربار عباسی احضار می‌شدند، فرصت می‌یافتند به پرسش‌های برخی شیعیان پاسخ گویند. برخی هم معتقدند که فضا برای ایشان بازتر بوده و فرصت‌های دیگری نیز وجود داشته است. یک تفسیری هم منسوب به ایشان است که در اعتبار و سندیت آن، بحث‌های زیادی بین رجالیون و فقهای شیعه وجود داشته؛ برخی انتساب آن را تأیید و برخی رد می‌کنند اما به هر حال نفس طرح چنین بحث‌های تفسیری، نشان می‌دهد که مسائل تفسیری آن هنگام کمابیش رونق داشته است.

ایکنا ــ گویا آن هنگام ترجمه آثار فلاسفه یونان به زبان عربی نیز در اوج خود بوده و همین موضوع احیاناً به واسطه شبهاتی که ممکن بود در جامعه اسلامی پدید آید، وظیفه امامت را سنگین‌تر کند.

این امر از دوره خلافت مأمون آغاز شد؛ مأمون از دوران کودکی و تحت تربیت فضل بن سهل و نیز تحت تأثیر خصوصیات روحی به مسائل مربوط به دانش علاقه‌مند شد، از این جهت که مادرش یک کنیز گم‌نام از افغانستان امروزی بوده و از طرف اشراف بنی‌عباس به واسطه انتساب به چنین مادری تحقیر می‌شده، لذا برای ابراز وجود به دانش و حکمت متداول در همان زمان علاقه‌مند شد و از دوران خلافت او، همین بحث ترجمه که گفتید، اوج گرفت. خلفای بعد مأمون هم کمابیش به این مباحث علاقه نشان می‌دادند و چه بسا در آن فضا به چنین نمایش‌هایی نیاز داشتند. طبعاً در چنان شرایطی نقش امامان در پاسخگویی به سؤالات جدید جامعه کلیدی‌تر بوده اما همانطور که عرض کردم، چون دوران امامت امام حسن عسکری(ع)، کوتاه و با محدودیت شدید همراه بوده، چیز زیادی در این زمینه به دست ما نرسیده است. بنابر بعضی اقوال یکی از مواجهات ایشان با یعقوب ابن اسحاق کندی است که شرح آن را زیاد شنیده‌ایم.

گذار شیعه به عصر حیرت در دوران امام حسن عسکری(ع)/ اتفاق نظر تشیع و تسنن در اصل ظهور موعود(عج)

ایکنا ــ برخی از مهم‌ترین نصوص و دلائل امامت امام زمان(عج) در دین اسلام و بخصوص مذهب تشیع چه مواردی است؟

آنچنان که از روایات بر می‌آید، بحث وجود امام دوازدهم و زندگی پنهانی ایشان و جزئیات مربوط به زندگی ایشان در همان دوران(اواخر ائمه) مطرح بوده و چه بسا یکی از دلایلی که که به امام یازدهم سخت‌گیری زیاد شد، تلاش دربار عباسی برای جلوگیری از تداوم امامت در وجود امام دوازدهم بود. اصل مصلح و مهدی موعود در روایت‌های اولیه اسلامی وجود داشته و لذا افراد مختلفی در همان قرن اول و دوم هجری، ادعای مهدویت کردند. مشخصاً این بحث از دوران امام حسن عسکری(ع) جدی‌تر شد و برخی از اصحاب خاص ایشان، نائبان امام دوازدهم شدند. یکی از مهم‌ترین کتبی که از آن دوران درباره بحث‌های مربوط به امام دوازدهم به دست ما رسیده، کتاب «اکمال‌الدین و اتمام‌النعمة» از شیخ صدوق است که در همان دهه‌های نخستین غیبت امام دوازدهم، تدوین و تألیف شده. شیخ صدوق درباره دغدغه تألیف کتاب می‌گوید که من دیدم در دوران غیبت صغری، خیلی شبهه‌ها و پرسش‌ها زیاد شده است.

بسیاری از عالمان شیعه آن دوران را آغاز عصر حیرت نامیده‌اند چون ناگهان عصر حضور امامان تمام می‌شود و ارتباطات به شکل پنهانی می‌شود و حتی در خود مفهوم غایب‌شدن هم ابهام مطرح بود که غیبت دقیقاً به چه معناست؟ مثلاً معتزله و زیدی‌ها و یا اهل سنت، این را مطرح می‌کردند که غایب‌شدن یعنی معدوم‌شدن، در مقابل علمای شیعه همچون ابن قبه رازی، نوبختی، سعد ابن عبدالله اشعری و ... که نسل اول متکلمان در عصر غیبت محسوب می‌شوند، سعی می‌کردند از وجود امام زمان(عج) دفاع و ادله‌ای در آن خصوص اقامه کنند.

همانطور که ‌می‌دانید بسیاری از عالمان شیعه آن دوران را آغاز عصر حیرت نامیده‌اند چون ناگهان عصر حضور امامان تمام می‌شود و ارتباطات به شکل پنهانی می‌شود و حتی در خود مفهوم غایب‌شدن هم ابهام مطرح بود که غیبت دقیقاً به چه معناست؟ مثلاً معتزله و زیدی‌ها و یا اهل سنت، این را مطرح می‌کردند که غایب‌شدن یعنی معدوم‌شدن، در مقابل علمای شیعه همچون ابن قبه رازی، نوبختی، سعد ابن عبدالله اشعری و ... که نسل اول متکلمان در عصر غیبت محسوب می‌شوند، سعی می‌کردند از وجود امام زمان(عج) دفاع و ادله‌ای در آن خصوص اقامه کنند. پس بحث بر سر وجود فرزندی برای امام حسن عسکری(ع) و اینکه چرا این فرزند دیده نمی‌شود و ارتباطاتش به چه شکل بوده، در دوران غیبت صغری بسیار رواج داشته و در کتبی مثل اکمال‌الدین و غبیت نمعانی انعکاس یافته است.

ایکنا ــ علمای شیعه در دوران غیبت صغری، برای اثبات وجود امام زمان(عج) در برابر مخالفان از چه روش‌هایی استفاده می‌کردند؟

معمولاً بزرگان شیعه برای کسانی که دچار شبهه می‌شدند، دو روش پیشنهاد می‌کردند یکی که می‌گفتند شما یاران خاص امامان پایانی شیعه را می‌شناسید، اگر شبهه دارید بروید از این‌ها بپرسید تا مطمئن شوید که امام حسن عسکری(ع)، فرزند داشته و فرزند ایشان، زنده‌اند، چراکه آن افراد، مورد اعتماد و وثوق ائمه(ع) و شیعیان بودند و افرادی نبودند که اهل تبانی باشند تا بخواهند کسی را امام معرفی کنند و خیلی هم بعید است که از معرفی یک شخص پنهان به عنوان امام بخواهند منفعتی ببرند. روش دیگری که مشخصاً ابن قبه رازی در آثارش آورده است(البته آثار او از بین رفته و شیخ صدوق، بخش‌هایی از آثار او را به ما رسانده است)، این بود که به دلایل نقلی و در کنار آن به دلایل عقلی و کلامی ارجاع می‌دادند. یکی از ارجاعات مهم شیعه این بحث کلامی بود که «زمین نباید از حجت خدا خالی باشد» و هر زمانی نیاز به حجتی از طرف خدا و انسان کامل دارد. در دعای ندبه و در آثار متکلمان دوره غیبت صغری و اوایل غیبت کبری می‌خوانیم که امام، سبب متصل بین زمین و آسمان است و همواره باید وجود داشته باشد. به عقیده علمای شیعه از همان دوران، امامت، آثار تکوینی و تشریعی دارد و اگرچه آثار تشریعی با غیبت امام، تعلیق می‌شود اما آثار تکوینی همچنان برقرار است و علمای بعدی شیعه نیز بر مبنای همین اعتقاد حرکت کرده‌اند. این میراث و اعتقادی که اکنون درباره مهدویت به ما رسیده است، اینگونه نیست که حاصل قرون متأخر باشد بلکه از همان عصر ائمه(ع) به ویژه چهار امام پایانی به ما رسیده است.

گذار شیعه به عصر حیرت در دوران امام حسن عسکری(ع)/ اتفاق نظر تشیع و تسنن در اصل ظهور موعود(عج)

ایکنا ــ نگاه سایر فرق اسلامی بخصوص اهل سنت به مهدویت چیست؟

ببینید اختلاف نظر همانطور که بین علمای شیعه وجود دارد، بین مذاهب اهل سنت هم وجود دارد و همه آنان در این زمینه شاید یک نظر واحد نداشته باشند، به‌ویژه اینکه این اصل در میان اهل سنت جزء ارکان دین نیست(برخلاف تشیع که امامت جزء اصول دین است) لذا طبعاً اختلاف نظر میان آنان نسبت به مهدویت احتمالاً بیشتر هم باشد.

ایکنا ــ این اختلاف نظر بین علمای متأخر شیعه بوده است یا متقدم؟ و بر سر چه جزئیاتی؟

چون این مباحث بیشتر نقلی هست و به اعتبارسنجی روایات بستگی دارد، لذا در جزئیات از دیرباز بین علمای شیعه اختلاف نظر بوده است. مثلاً یکی از موارد اختلافی، اخبار ملاحم(اخبار آخرالزمان) است.

ایکنا ــ آیا ‌می‌توان چنین برداشت کرد که اهل سنت، اصل وجود منجی و مهدویت را انکار نمی‌کنند و آنان نیز به ظهور مهدی(عج) اعتقاد دارند؟

اهل سنت معمولاً در اصل قضیه تردیدی ندارند، همانطور که اشاره کردم از قرن اول هجری به واسطه روایاتی که از پیامبر(ص) رسیده بوده، بحث مهدویت مطرح بوده است و بسیاری از روایات مهدویت بین متون اهل سنت قابل ردیابی است. بنابراین ظهور مهدی، وعده‌ای بوده که غیر شیعیان هم در طول تاریخ منتظر آن بوده‌اند اما اهل سنت عمدتاً معتقدند که این موعود به دنیا نیامده یا مثلاً امام حسن عسکری(ع) فرزندی نداشته ولی غالباً به اینکه مهدی موعود و منجی از نسل پیامبر(ص) روزی ظهور خواهد کرد، اعتقاد دارند. همانطور که می‌دانید در سال 1979 میلادی در مسجدالحرام گروگانگیری مهمی اتفاق افتاد که شخصی از اهل سنت ادعا کرده بود مهدی موعود است. طبیعتاً اگر اعتقاد به مهدویت در میان اهل سنت وجود نداشت، کسی از آنان نیز ادعا نمی‌کرد که مهدی موعود است درحالی که هر از گاهی از گوشه و کنار شاهد آن بوده‌ایم که شخصی از اهل سنت چنین ادعایی مطرح کرده است.

گفت‌وگو از مجتبی اصغری

انتهای پیام
captcha