به گزارش ایکنا، نزدیک به یک دهه است که صنعت نوظهور فیلمسازی در اسرائیل توجهی ویژه به فیلمهایی با محوریت ایران دارد. این تولیدات با نگاهی کاملاً خصمانه علیه مردم و نظام اسلامی ایران ساخته شده است. نخستین فیلم در این زمینه با نام «بابا جون» به دو زبان فارسی و عبری ساخته شده است. داستان درباره یهودیان ایرانی است که پس از انقلاب اسلامی ایران، راهی اسرائیل شدهاند، اما هنوز در زندگی روزمره خود با ایران و اتفاقاتش در ارتباط هستند. «یووال دلشاد»، کارگردانی این اثر را بر عهده دارد و «نوید نگهبان»، بازیگر ایرانیالاصل سریالهایی چون «هوملند»(زادگاه) و «کماندار» نقش نخست را در این فیلم بازی میکند.
«مترادفها» به کارگردانی «ناداو لیپید» و «مأمور مخفی» ساخته «یوال آدلر» فیلمهایی دیگری هستند که با محوریت ایران و با همکاری شرکتهای فیلمسازی صهیونیستی ساخته شده، اما بحث اصلی به ساخته جدید شبکه «kan ۱۱» اسرائیل مربوط میشود که ۲۲ ژوئن اولین قسمت آن پخش شد. این مجموعه تلویزیونی ژانر جاسوسی دارد که با کارگردانی «دانیل سیرکین» ساخته شده است. داستان تهران درباره «تامار رابینان»، زن یهودی متولد ایران، است که در اسرائیل بزرگشده و یک عامل موساد است. او بهمنظور غیرفعال کردن یک راکتور هستهای ایران وارد ایران میشود. مأموریت وی خنثی کردن پدافند هوایی ایران است تا هواپیماهای جنگی اسرائیل بتوانند یک راکتور هستهای را بمباران کنند. پس از ناکامی مأموریت، ربینان در سرزمین کودکی خود گیر میکند، جایی که او ریشههای محلی خود را کشف و با فعالان ضدنظام ارتباط و دوستی پیدا میکند.
درباره تهران و رویکرد ضدایرانی این سریال چند نکته را باید مدنظر قرار داد. نخست نگاه ایرانهراسانه سریال است. در قسمت اول میبینیم یک زن و شوهر اسرائیلی که به دلیل نقص فنی پروازشان بهطور موقت در فرودگاه تهران فرود آمده در وحشت به سر میبرند. این ترس به بیننده میگوید سرزمینی که از آن حرف زده میشود، کاملاً مستبد و خشن است. در ادامه آن زوج که انسانهای عادی هستند، بدون دلیل مورد اذیت و آزار نیروهای امنیتی ایران قرار میگیرند.
عوامفریبی به یک تهران
تصویری بعدی که از خشونت ایران حرف میزند به صحنهای برمیگردد که قهرمان قصه از داخل تاکسی خیابانهای تهران را نگاه میکند. او در همین لحظه با صحنه دار زدن یک مفسد اجتماعی در ملأعام مواجه میشود. وی تاب دیدن این صحنه را ندارد و حالش منقلب میشود. این عوامفریبی در حالی است که یک نیروی امنیتی و جاسوسی نمیتواند با دیدن چنین صحنههایی از خود بیخود شود. در همین سکانس راننده تاکسی بهعنوان نماینده بخشی از مردم در حال اعتراض به شرایط موجود است و از مشکلات مردم حرف میزند. این برداشت میخواهد این نکته را به بیننده القا کند که مردم جدا از حکومت هستند.
درباره شخصیتپردازیهای سیاه و سفید در این اثر مثالهای زیادی وجود دارد که در این یادداشت نمیگنجد؛ برای مثال نیروهای امنیتی اسرائیل عموماً تابع رفتارهای انسانی هستند، اما در مقابل نیروهای ایرانی کمتر به مسائل اخلاقی پایبند هستند. نکته جالبتر اینکه در ادامه سریال، قهرمان با نیروهای اعتراضی و اغتشاشگر در داخل همراه شده و سعی میکند به آنها در راه رسیدن به اهدافشان کمک کند.
لازم به ذکر است، که ارائه تصویر روشن از مردم ایران، تنها به اعتراضگران برمیگردد و سایر دستههای مردم یا ترسو و منفعتطلب ترسیم میشوند یا افرادی محسوب میشوند که اتفاقات پیرامون برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد. در ادامه باید در نظر داشت کارگردان از دادن شعار سیاسی هیچ پرهیزی ندارد؛ برای مثال در سکانسی دختری بر یک بلندی ایستاده و شال سفیدش را تکان میدهد. این صحنه اشارهای به جریانی تحت عنوان «دختران خیابان انقلاب» دارد، ولیکن این صحنه به دلیل همخوان نبودن با اتفاقات فیلم، تنها در حد شعار باقی میماند.
درباره تهران، نباید نکتهای را فراموش کنیم. فیلم در آتن فیلمبرداری شده، اما صحنهسازی در مجموعه همانند برخی فیلمهای هالیوودی ناشیانه نیست؛ برای مثال در یکی از فصلهای سریال «هوملند» آن تصویری که از تهران میبینیم، کاملاً مصنوعی بوده و بیننده بهراحتی قادر است فضای عربی حاکم بر معماری و پوشش آدمها را ببیند، اما در «تهران» این ضعف بهشدت کمرنگ است، زیرا بهواسطه تروکاژهای کامپیوتری این نقصان تا حدودی برطرف شده است، بهنحویکه در برخی پلانها آنچه از تهران میبینیم با شکل واقعی خود چندان تفاوتی ندارد. این دقت نظر در لهجه بازیگران هم قابل لمس است، چراکه گویش تا حد قابل قبولی واقعی است. این دقت نظرها نشان میدهد روی سریال کارشده تا بهترین کیفیت به دست آید.
البته این نکات تنها مربوط به قسمتهای نخستین سریال است و باید منتظر ماند و دید این مجموعه ۸ قسمتی چه پایانی برای خود انتخاب میکند، ولیکن نکتهای غیرقابل کتمان است، آنهم هجمهای است که باقدرت در آنسوی مرزها انجام میشود، زیرا سریالهایی نظیر تهران به لحاظ کیفی به استانداردی نزدیک شدهاند که بهراحتی نمیتوان مسائل فنی و تکنیکی آن را نقد کرد.
سرخوشی پوشالی برنامهسازان داخلی
در پایان باید گفت که داشتههای فنی مجموعههای اینچنینی کار برنامهسازان را داخلی را سخت میکند، چون نمیتوانند با کارهای سطحی و بیکیفیت در خارج و داخل مرزها جذب مخاطب کنند. نکتهای که افسوس و ناراحتی را بیشتر میکند این است که برخی هنرمندان داخلی ترجیح میدهند بهجای ساخت کارهایی قوی که بتواند پاسخی برای سریالهایی نظیر تهران باشد، با آثاری نظیر «مانکن»، «کرگدن» و «همگناه» میدان را هر چه بیشتر برای سریالهایی چون تهران باز بگذارند.
به قلم داوود کنشلو
انتهای پیام