عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و سردبیر مجله کتابشناسی شیعه در گفتوگو با ایکنا از خوزستان، درباره سیره حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در مواجهه با ناملایمات گفت: زحمتهایی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) با آن مواجه شدهاند قصه طولانی و عجیبی است و عده بسیاری درباره آن گزارش دادهاند؛ اما در اینجا گزارش خودِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) مبنی بر حدیث شیخ صدوق در کتاب خصال را بیان میکنم. حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این حدیث شریف توضیح میدهند که چه سختیها و محنتهایی در طول عمر کشیدند که هر کدام یک پرده از مظلومیتهای حضرت را نشان میدهد.
این کتابشناس توضیح داد: ارزش و اهمیت حدیث این است که روایت آن از زبان اول شخص است. یعنی حدیث از زبان فرد گفته میشود و واسطهها در میان نیستند. در چنین روایتی مطلب مورد اطمینان است و شاخ و برگ ندارد؛ چراکه اگر مطلبی از سوی یک نفر بیان شود، نفر دوم سهواً و یا عمداً، شاخ و برگ به آن اضافه میکند و نفر سوم همینطور تا به آخر. اما مهم این است که این حدیث از زبان خود حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
وی اظهار کرد: این حدیث که حدود ۱۷ صفحه است از اینجا شروع میشود که امیرالمؤمنین(ع) از نهروان برمیگردند ـ اشاره به بازگشت ایشان از نهروان ـ یعنی اواخر عمر ایشان است. در مسجد کوفه نشسته بودند که یکی از رؤسای یهودیان وارد شد. در آن زمان یهودیان دانشمندانی قوی داشتند که به کتب و منابع خود مسلط بودند. این فرد وارد شد و گفت سؤالاتی دارم که کسی آنها را نمیداند مگر اینکه پیغمبر باشد یا جانشین پیغمبر. حال سؤال این است: در کتابهای ما چنین نوشته شده که آنکه قرار است جانشین پیامبر شود هفت بار در زمان حیات پیامبر و هفت بار بعد از وفات پیامبر امتحان میشود؛ یعنی عملاً در سختی میافتد. حضرت فرمودند بله همین طور است و شروع به توضیح کردند. در اینجا یک عده از اصحاب حضرت گفتند به ما هم ماجرا را بگویید.
این استاد دانشگاه ادامه داد: همین مطلب بیان شده از سوی اصحاب امام علی(ع) خودش یک درد است؛ یعنی گویی اطرافیان حضرت پیش از این، از فرصت استفاده نکردند تا بپرسند و منتظر بودند یک یهودی از راه برسد و این سؤال را بپرسد و این از مظلومیتهای حضرت امیرالمؤمنین(ع) است. وقتی مردم جمع شدند حضرت فرمودند: نگرانم که نتوانید تحمل کنید. چون حضرت سابقه آنها را میدانستند. در این میان جناب مالک اشتر مردانگی بزرگی کرد، جلو رفت و عرضه داشت «این مطالب را بگویید چون ما یقین داریم وصی پیامبر کسی جز شما نیست. یقین داریم پیغمبر(ص) ما آخرین پیغمبر است و اطاعت شما را به گردن میگیریم.» حضرت با این سخن مالک اشتر شروع به سخن کردند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه با اشاره به لحن مهربانانه حضرت امیرالمؤمنین(ع) در گفتوگو با دانشمند یهودی گفت: حضرت چنین شروع کردند: «یا أخی الیهود» ای برادر یهودی. لحن گفتوگو خیلی مهم است. حضرت خیلی با محبت و برادرانه با مرد یهودی سخن گفتند و فرمودند: ای برادر یهودی خداوند متعال در زمان حیات پیغمبر(ص) هفت بار مرا امتحان کرد و به نعمت خود مرا مطیع یافت و بعد فرمودند این سخن برای تزکیه نفسم نیست؛ یعنی خودستایی نمیکنم. به نظر میآید، عدهای از اصحاب کوتهنظر بودند و اگر حضرت این مطلب را نمیفرمودند، با خود میگفتند شروع به تعریف و تمجید از خود کرد. حضرت با این سخن در عین حال عبودیت خود را نشان دادند.
سردبیر مجله کتابشناسی شیعه اظهار کرد: بعد از آن حضرت علی(ع) هفت موضع را بیان کردند: موضع اول، اولین مجلسی است که رسول خدا(ص) بعد از مبعوث شدن به پیامبری، در خانواده اعلام نبوت کردند. حضرت فرمودند: رسول خدا(ص)، بنی عبدالمطلب را در خانه جمع کردند، من در آن زمان جوانترین آنها از نظر سنی بودم. با وجود این زمانی که پیغمبر(ص) اعلام موضع کردند من جدی گرفتم. شاهنکته این حدیث این است که حضرت علی(ع) یکی از تحریفات جدی وارد شده در تاریخ را روشن میکنند. دقت کنید در تاریخ معروف است که پیغمبر(ص)، در سه سال اول بعثت، دعوتشان به توحید و نبوت به صورت مخفیانه بود و بعد از سه سال، نبوت خود را آشکارا اعلام کردند.
طالعی ادامه داد: مرحوم شیخ محمدتقی جعفری و مرحوم سیدجعفر مرتضی به این تحریف اشاره کرده و نشان دادند این مطلبِ غلط از ابن هشام سیرهنویس معروف شروع شد و بقیه آن را تکرار کردند. در حالی که دعوت پیغمبر به نبوتشان از روز اول علنی و آشکار بود و وقتی از غار حراء پایین آمدند، فریاد میزدند: «وَ أَدْعُوکُمْ إِلَی شَهَادَهًِْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ» پس آن دعوت مخفیانه چیست؟ دعوت به وصایت امیرالمؤمنین(ع) بود که در آن سه سال مخفیانه و محدود دعوت به وصایت میکردند و بعد از سه سال علنی شد. این حدیث این مطلب را روشن میکند.
وی اظهار کرد: حضرت علی(ع) در اینجا امتیازی هم برای حضرت خدیجه(س) بیان میکنند و میفرمایند: من ایمان آوردم و تا مدت مدیدی در روی زمین خدا سه نفر بودند که نماز میخواندند؛ رسول خدا(ص)، من و دختر خویلد. حضرت هر موضع را که بیان میکنند از اصحاب خود شهادت میگیرند که آیا آنچه گفتند درست است یا نه؟ و نوعاً تأیید میشوند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام افزود: موضع دوم لیلةالمبیت است. حضرت جزئیات قضایا را درباره آن شب که جان بر کف در جای پیامبر(ص) خوابیدند، بیان میکنند. موضع سوم داستان جنگ بدر است. موضع چهارم قضیه اُحد است. اُحد از بدر مهمتر است؛ بدر یک پیروزی بر مشرکین بود؛ اما اُحد دو پیروزی بود؛ یکی پیروزی بر حدت و شدت مشرکین بود و دیگری پیروزی بر سست ایمانی مسلمانانی بود که به خاطر مختصری غنایم، دستور پیامبر(ص) را نادیده گرفتند. به فرموده قرآن «إِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّيطانُ بِبَعضِ ما كَسَبوا؛ به دلیل برخی از گناهانشان، شیطان بر آنها مسلط شد»، (آل عمران، 155). از قضیه اُحد این استفاده را میتوانیم بکنیم که اگر امروز هم احیاناً نسبت به امام زمانمان سستی کنیم به دلیل گناهان خود ماست. همانطور که در اُحد به دلیل گناه خودشان شیطان گمراهشان کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم با بیان اینکه این حدیث یک منبع مطمئن و قوی از زندگی حضرت امیرمؤمنان(ع) در گنجینه حدیثی ما است، ادامه داد: موضع پنجم خندق است که امتحان سختی بود و زمانی بود که همه مشرکان علیه مسلمانان جمع شدند و حضرت آن را به تفصیل بیان فرمودند. موضع ششم مسئله خیبر است که حضرت امیرالمؤمنین(ع) با جزئیات قشنگی آن را بیان میکنند. موضع هفتم، مسئله اعلام سوره برائت(توبه) است. سوره برائت در آن زمان یک سند حقوقی بود که نوع تعامل با مشرکان را عوض میکرد و اعلام این مطلب، کاری بزرگ بود. در آن زمان کینههای مشرکان نسبت به پیغمبر(ص) به نهایت خود رسیده بود. در آن وانفسا اعلام سوره برائت بهعنوان سند حقوقی تعامل با مشرکان، داستان مهمی بود. دو نفر از اصحاب مشهور آمدند تا سوره توبه را ببرند و برای مشرکان بیان کنند، پیغمبر(ص) میتوانستند اول بگویند شما سوره را برای بیان میان مشرکین نبرید، اما نکته مهم در اینکه پیامبر(ص) اجازه دادند این است که آنها باید بروند و از میان راه بازگردانده شوند و پیامبر(ص) به آنها بگویند شما نباید سوره برائت را ببرید. پس چه کسی ببرد؟ پیغمبر(ص) فرمودند: «یا خودم یا مردی که از من باشد». در این رفتار رسول خدا(ص) نوعی آموزش نهفته است. پس از آن، حضرت علی(ع) برای بیان سوره توبه میان مشرکان به مکه رفتند.
سردبیر مجله کتابشناسی شیعه بیان کرد: کسی میتواند بعد از پیغمبر(ص) مجری قرآن باشد که در زمان پیغمبر پیغام قرآن را رسانده باشد. کسی که در زمان حیات پیامبر(ص) این لیاقت را ندارد، بعد از حیات پیامبر(ص) هم این لیاقت را ندارد. برخی نصوص بر امامت، نصوص لفظی است؛ مثل خبر غدیر. برخی از نصوص هم عملی است؛ یعنی پیامبر(ص) در عمل نشان دادند که تنها کسی از شما که میتوانم به او بگویم «رجلٌ منی: از من است» علی بن ابیطالب(ع) است و تکلیف مردم را روشن کردند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: بعد از جنگهای بدر و اُحد و خندق و با کینهتوزیهای دوره جاهلی دنبال این بودند که از امام انتقام بگیرند، با وجود این، حضرت فرمودند: رفتم و این سوره را اعلام کردم و برگشتم. حضرت علی(ع) مفصل توضیح میدهند در چه وضع خطرناکی سوره برائت را در مکه اعلام کردند؛ در زمانی که همه آنها تشنه به خون حضرت بودند. بعد دوباره تأکید میکنند: «فَوَجدنی فیهِن لَه مُطیعا؛ خداوند به منتی که بر من گذاشت من را در این موضعها مطیع یافت.» بعد فرمودند: میتوانم تفصیل کنم؛ اما پرهیز میکنم برای اینکه شبهه خودستایی پیش نیاید.
طالعی در ادامه گفت: پیامبر(ص) خطاب به حضرت علی(ع) فرموده بودند: «أنا اقاتِلُ عَلَى التَّنزِيلِ و عَلِىٌّ يُقاتِلُ عَلَى التَّأوِيل؛ من بنابر ظاهر قرآن میجنگم و علی(ع) بنابر باطن قرآن میجنگد» یعنی من با کسانی میجنگم که با ظاهر وحی مخالفت میکنند اما تو مأمور به مقابله با آنانی هستی که در ظاهر مسلمان هستند؛ اما در باطن به قرآن ایمان ندارند. پیامبر(ص) با کافران روبهرو بودند؛ اما حضرت علی(ع) با منافقان مواجه بودند. امام در ادامه، هفت موضعی را که در آنها با منافقان و کسانی که مدعی اسلام بودند، مقابله کردند، بیان میکنند. جالب این است عمده امتحانهای امام در این هفت موضع، امتحان صبر و تحمل است. هفت امتحان اول، عمدتاً جنگاوری است؛ اما عمده هفت موضع دوم بُعد صبر و تحمل است. انسان باید در صحنه مشابه آن قرار بگیرد، تا ببیند آن صبر و تحمل چقدر از آن جنگاوری سختتر است.
وی تصریح کرد: صبر کردن یعنی کسی قدرت دارد؛ اما از قدرت خود استفاده نکند و این بسیار دشوار است. حضرت در موضع اول برخی از وقایع صدر اسلام و بیعت را بیان میکنند و پس از آن هفت موضع را به تفصیل بیان میفرمایند. نکته مهم این است که امیرالمؤمنین(ع) در زمان حیات پیامبر(ص) در عرصه جنگاوریِ نظامی مراقب دین خداست و بعد از حیات پیامبر(ص) با صبر و تدبیر الهی این مراقبت را ادامه میدهند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: در پایان حدیث، مرد یهودی میپرسد: عاقبت کار شما به کجا خواهد کشید؟ فرمودند: «عاقبت کار من این است که مرا میکشند و ضربه به پیشانی من میزنند.» در اینجا ولولهای در جمع افتاد و گریهها کردند. آن یهودی مسلمان شد و جالب این است که آن یهودی وقتی آن حقانیت و بیان مهربانانه و زیبای امیرالمؤمنین(ع) را دید، ملازم حضرت شد و از کوفه خارج نشد و بعد از شهادت امام، کنار حضرت مجتبی(ع) بود.
وی تصریح کرد: حضرت علی(ع) سختیهای زیادی کشیدند، مظلومیت بسیاری دیدند و عمده این مظلومیتها در بیمعرفتی اصحاب نسبت به آن بزرگوار است. فکر کنید انسان این همه خدمات داشته باشد، نزد پیامبر(ص) بزرگ شده باشد، اما بعدها کار به جایی بکشد که سبّ حضرت علی(ع) در منبرها واجب شود. دانشمند بزرگی به نام کراجکی از محدثان ذوفنون قرن پنجم(متوفای 449) است و بسیاری از مطالب را به شکل تحقیقات میدانی دنبال کرده و حدود ۹۰ کتاب نوشته که چهار یا پنج کتاب از او موجود است؛ یکی از کتابهای او «التعجب» نام دارد.
کراجکی در کتاب «التعجب» مینویسد: این مسجد را در مصر دیدم. پرسیدم این جا کجاست و چرا نامش مسجد الذکر است؟ گفتند: خطیبی در نزدیکیهای این محل، سخنرانی کرد، از منبر پایین آمد، جمعیت متفرق شدند و تعدادی او را بدرقه کردند وقتی به کوچه رسید یادش آمد به حضرت علی(ع) بدگویی نکرده، گفت برای اینکه این عبادت خدا تعطیل نشود همینجا قضا میکنم ایستاد و خود و جمعیت اطرافش شروع به بدگویی کردند. چون این مکان به یادآوری این عبادت تبرک پیدا کرد! این مکان را محل ذکر دانستند و بعدها مسجدی در آن ساخته شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه قم اظهار کرد: کراجکی در نگارش حدیث نابغه بود. او در این کتاب به مسجدی به نام مسجد الذکر در مصر اشاره میکند. این گزارش در مظلومیت حضرت علی(ع) عجیب است. او در کتاب «التعجب» مینویسد: این مسجد را در مصر دیدم. پرسیدم این جا کجاست و چرا نامش مسجد الذکر است؟ گفتند: خطیبی در نزدیکیهای این محل، سخنرانی کرد، از منبر پایین آمد، جمعیت متفرق شدند و تعدادی او را بدرقه کردند وقتی به کوچه رسید یادش آمد به حضرت علی(ع) بدگویی نکرده، گفت برای اینکه این عبادت خدا تعطیل نشود همینجا قضا میکنم. ایستاد و خود و جمعیت اطرافش شروع به بدگویی کردند. چون این مکان به یادآوری این عبادت تبرک پیدا کرد! این مکان را محل ذکر دانستند و بعدها مسجدی در آن ساخته شد. این قصه مربوط به قرن پنجم است؛ یعنی از آمدن و رفتن امثال معاویه و بنیامیه و بدعت آنها در سبّ حضرت با کم و زیاد ۴۰۰ سال گذشته است؛ اما در قرن پنجم هنوز این کار رواج داشت و کراجکی در کتاب خود سند زندهای از آن را گزارش میکند. این یک مورد از مظلومیتهای حضرت است و موارد بسیار دیگری هم وجود دارد.
سردبیر مجله کتابشناسی شیعه تصریح کرد: امروز حضرت امیرمؤمنان(ع) هنوز بهوسیله چنین تفکری مظلوم است. مظلومیتهای ایشان بسیار بوده اما مهم صبر امیرالمؤمنین(ع) در مقابل اینها است. ایشان نگاه میکردند مبادا کاری کنند که نتیجه بدتری به بار بیاید. حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه میفرماید: «یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ، وَلا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ؛ سیلها از من جاری میشود و این قله چنان بلند است که اگر پرندهای بخواهد پرواز کند به آن نمیرسد»، وقتی حضرت در علم اینچنین است، در صبر هم، قله صبر است و این خود باید درسی برای ما باشد.
طالعی در پایان با بیان اینکه این حدیث گزارشی دست اول از سختیهای حضرت علی(ع) است، بر مراجعه گویندگان، نویسندگان و پژوهشگران به اینگونه احادیث تأکید کرد و گفت: افرادی که به تولید خوراک فکری اشتغال دارند و از نظر سوژه به سختی میافتند بدانند از این قبیل احادیث فراوان داریم. خود این حدیث ۱۴ مجلس است و از اینگونه روایات بسیار موجود است و ما با نرفتن به سراغ این روایات در حق امیرالمؤمنین(ع) ظلم کردیم.
انتهای پیام
طیب الله انفاسکم