به من گفتند «تو سلطان کاغذ هستی!»
کد خبر: 3811100
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۹

به من گفتند «تو سلطان کاغذ هستی!»

هم خوشحال است هم دل‌نگران. فکرش را هم نمی‌کرده پویش کوچک او و دوستانش درباره رساندن کتاب‌های بلااستفاده به مناطق محروم، تبدیل به یک طرح سراسری شود.کار به جایی رسیده که حتی بعضی‌ها «وحید کلاته» را با عنوان «سلطان کاغذ» نواخته‌اند!

به گزارش ایکنا، فارس نوشت: هفت ماه قبل بود که تصمیمش را گرفت؛ آستین‌ها را بالا زد و ایده‌ای را که سال‌ها بود خاک می‌خورد، از ته پستوی ذهنش بیرون آورد. قرار نبود کار شاقّی انجام دهد. دلش می‌خواست حلقه وصل شود میان آن‌هایی که داشتند و نمی‌دانستند با داشته‌هایشان چه کنند و آن‌هایی که نداشتند و در محرومیت و حسرت بودند. این بار اما ماجرا، ماجرای تأمین خوراک و پوشاک نیست. قهرمان داستان ما عزمش را جزم کرده برای کاهش فقر دانش و علم و آگاهی، چراکه دانایی را مقدمه توانایی می‌داند و معتقد است رفع فقر علمی می‌تواند زمینه‌ساز رفع فقر مالی شود. «وحید کلاته» ۳۱ ساله حالا با حمایت و استقبال پرشور هموطنان از پویش جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل و بی‌استفاده و پیام‌های شادمانه و قدرشناسانه دانش‌آموزان مناطق محروم پس از دریافت این کتاب‌ها، انگیزه‌ای مضاعف پیدا کرده و مصمم است با کمک دوستداران کتاب و آگاهی، این طرح را با قدرت ادامه دهد.

طعم تلخش را چشیده‌ام؛ کاش هیچ‌کس مجبور به ترک تحصیل نشود

امروز در موقعیت خوبی است؛ فوق دیپلم کامپیوتر دارد. با توجه به اصلیت خراسانی‌اش، در کار صادرات زعفران است و در مغازه‌اش هم به فروش پوشاک مشغول است. اما سوزش یک زخم ناسور در عمق خاطرات نوجوانی، هیچ‌وقت از خاطرش نمی‌رود و هر بار یادآوری‌اش، باعث می‌شود هرچقدر می‌تواند، تلاش کند برای اینکه کسی آن درد را تجربه نکند: «سال‌ها قبل در مقطع دبیرستان، به‌دلیل بیماری مجبور به ترک تحصیل شدم. تلخی آن دوری اجباری از مدرسه، هیچ‌وقت از ذهنم نمی‌رود. به همین دلیل دوست دارم هیچ‌کس به هیچ شکلی مجبور نشود ترک تحصیل کند و هر کاری از دستم بربیاید، در این زمینه انجام می‌دهم. چند سال قبل وقتی فهمیدیم یکی از دوستانمان به‌دلیل ناتوانی در تأمین هزینه‌ها مدرسه نمی‌آید، من و چند نفر از هم‌کلاسی‌ها پول‌هایمان را روی هم گذاشتیم و کمک کردیم او به مدرسه برگردد. از هفت-هشت سال قبل هم خودم بنابر یک احساس مسئولیت شخصی، هر ماه به چند دانش‌آموز نیازمند کمک می‌کنم؛ شهریه مدرسه‌شان را تقبل می‌کنم یا برایشان لوازم تحریر تهیه می‌کنم و...»

وحید کلاته که استدلال محکمی دارد برای قدم گذاشتن در این مسیر، در ادامه می‌گوید: «به اعتقاد من، اگر کسی سواد و دانش بالایی داشته‌باشد، می‌تواند راه خودش را پیدا کند و خود و خانواده‌اش را از فقر نجات دهد. به همین دلیل به‌جای کمک در زمینه خوراک و پوشاک، تصمیم گرفتم تا جایی که می‌توانم، به ادامه تحصیل دانش‌آموزان محروم و ارتقای دانش و آگاهی‌شان کمک کنم.»

کتاب بی‌استفاده داری؟ یک‌وقت دور نریزی!

این قصه اما اینجا برای وحید کلاته به سر نرسید. عشق او به کتاب و مدرسه و تحصیل، پایش را به یک ماجرای جذاب باز کرد؛ پویش جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل: «اوقاتی که در مغازه‌ام بودم، بارها دیده‌بودم خودروهای بازیافت کارتن‌کارتن کتاب بار می‌زنند تا ببرند و خمیر کنند. ازآنجا که خودم علاقه زیادی به کتاب و مطالعه دارم، دلم می‌سوخت. با خودم می‌گفتم چقدر هزینه صرف چاپ این کتاب‌ها شده و در مقابل، چه بسیار افرادی که نیازمند این کتاب‌ها هستند اما توانایی خریدش را ندارند. دلم می‌خواست به سهم خودم کاری کنم که این اتفاق ناخوشایند تکرار نشود.

گذشت تا بالاخره بعد از مدت‌ها در جلسه‌ای، ایده‌ای را با دوستانم مطرح کردم. گفتم: بیایید پویشی راه‌بیندازیم و کتاب‌های بی‌استفاده را از خانه‌ها جمع کنیم و بعد، آن‌ها را به دست دانش‌آموزان و دانشجویان مناطق محروم برسانیم. با اینکه دوستان معتقد بودند کار سختی خواهد بود و شاید من با این‌همه مشغله نتوانم از پس آن بربیایم، اما از حدود هفت ماه قبل پویشمان را راه‌انداختیم. گروهی به نام «دانش‌یاران» تشکیل دادیم و از طریق فراخوان در فضای مجازی از همه خواستیم کتاب‌های مستعمل، مازاد و بی‌استفاده‌شان را به ما بسپارند تا به دست هموطنانی برسانیم که نیازمند آن کتاب‌ها هستند.»

کتاب‌ها را حضوری تحویل می‌گیریم؛ حتی یک جلد

«هیچ محدودیتی درنظر نگرفتیم. اعلام کردیم پذیرای کتاب‌های اهدایی هموطنان در همه زمینه‌ها هستیم؛ اعم از درسی و آموزشی و کمک‌آموزشی، ادبی و شعر، تاریخی، پزشکی، دینی و مذهبی، رمان، کودکان و رنگ‌آمیزی، سررسید و سالنامه و حتی لوح فشرده (CD) آموزشی و بازی‌های فکری.

با استقبال خوبی که از سراسر کشور از پویش ما شد، در مرحله اول موفق شدیم 22 هزار جلد کتاب به مناطق محروم کرمان، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، خراسان و ... ارسال کنیم. تمام تلاشمان را کردیم که اهدای کتاب، برای هموطنان هیچ زحمت و هزینه‌ای نداشته‌باشد. به‌این‌ترتیب که اعلام کردیم خودمان به آدرسی که اهداکننده اعلام کند، مراجعه می‌کنیم و کتاب‌ها را تحویل می‌گیریم حتی اگر فقط یک جلد کتاب باشد. چون علاوه‌براینکه نفس کار، ارزشمند است، ممکن است آن تک کتاب، همانی باشد که یک دانش‌آموز یا دانشجوی منطقه محروم به آن نیاز دارد. این رویه را همچنان ادامه می‌دهیم و فقط در هفته گذشته، به حدود پانصد آدرس مراجعه کردیم برای دریافت یک تا پنج جلد کتاب.»

از چگونگی مدیریت و تأمین هزینه‌های این کار گسترده می‌پرسم و کلاته در پاسخ می‌گوید: «در تهران و تعدادی از شهرها، دوستانی داریم که داوطلبانه با ما همکاری می‌کنند. آن‌ها به آدرس‌های اعلام‌شده مراجعه کرده، کتاب‌ها را تحویل می‌گیرند و برای ما ارسال می‌کنند. در شهرهای دیگر هم افرادی را به‌عنوان همکار جذب کرده‌ایم و بابت این کار به آن‌ها حق‌الزحمه می‌دهیم. پرداخت این وجوه و تأمین هزینه‌های ارسال کتاب‌ها از شهرهای مختلف و در مرحله بعد، ارسال به مناطق محروم موردنظر بر عهده خودم است.»

مدارس محروم لیست می‌دهند، با افتخار برایشان کتاب می‌فرستیم

کارکرد فضای مجازی فقط در ارتباط گرفتن اهداکنندگان کتاب با بانیان پویش جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل خلاصه نشده. مدارس مناطق محروم هم از همین طریق خود را به اهالی این پویش معرفی می‌کنند: «مدیران مدارس مناطق محروم که از پویش ما باخبر شده‌اند، تماس می‌گیرند و اعلام نیاز می‌کنند. ما هم با استقبال از این اتفاق خوب، از آن‌ها می‌خواهیم فهرست کتاب‌های موردنیازشان را به‌صورت کتبی و ممهور به مهر مدرسه برایمان ارسال کنند. در مرحله بعد، ما با جست‌وجو در میان کتاب‌های اهدایی، موارد درخواستی را تفکیک کرده و پس از بسته‌بندی برای این مدارس ارسال می‌کنیم. به‌عنوان مثال، در آخرین مورد، یک محموله سه- چهار هزار جلدی کتاب برای ۱۰ مدرسه محروم شهر ایذه ارسال کردیم. باعث خوشحالی است که بعضی از مدارس با این کتاب‌ها به کتابخانه‌های کوچکشان رونق می‌دهند.»

ارسال رسید دریافت این کتاب‌ها که باز هم باید ممهور به مهر مدرسه باشد، نشان‌دهنده پایان موفقیت‌آمیز این تبادل ارزشمند است: «همه این ملاحظات برای این است که ما امانتدار کتاب‌های اهدایی هموطنان هستیم و باید مطمئن شویم این کتاب‌ها را برای اهلش ارسال می‌کنیم. خوب است بدانید ما تمام این نامه‌های درخواست و رسیدهای دریافت کتاب را در کانال گروهمان در فضای مجازی به نشانی daneshyaraan@ به اشتراک می‌گذاریم تا اهداکنندگان عزیز در جریان روند کار قرار بگیرند و از صحت پویش مطمئن شوند. البته برخی از مدیران محترم مدارس هم لطف می‌کنند در پاسخ ارسال کتاب‌ها، برای ما تقدیرنامه ارسال می‌کنند. ما تصویر این تقدیرنامه‌ها را هم در کانال قرار می‌دهیم.»

وقتی با ضایعات کتاب هم می‌شود گره‌گشایی کرد

«در میان کتاب‌های اهدایی، برخی موارد غیرقابل استفاده هم وجود دارد؛ مثل کتاب‌های پوسیده، کتاب‌هایی که آب خورده و بعضی صفحاتش ناخواناست، جدول باطله و مجله‌های قدیمی، دفترهای نیمه‌نوشته و... گرچه این موارد به کار اصلی ما نمی‌آید اما حتی از آن‌ها هم به بهترین شکل استفاده می‌کنیم. ما این موارد را تفکیک کرده و به‌عنوان ضایعات کاغذ می‌فروشیم و از درآمد آن برای کمک به مدارس مناطق محروم استفاده می‌کنیم.

به‌طور مثال، یک‌بار حدود ۶-۵ میلیون تومان درآمد حاصله از فروش این کاغذها را به مدرسه‌ای در یکی از روستاهای محروم استان خراسان جنوبی هدیه کردیم تا برای بچه‌ها کتابخانه درست کنند. بار دیگر، چند مجموعه لوازم تحریر برای دانش‌آموزان خریدیم و ارسال کردیم. یک بار هم برای یکی از مدارس محروم، بخاری خریدیم.»

ذهن وحید کلاته در این هفت ماه پر شده از خاطرات جالب. او با اشاره به یکی از این خاطره‌ها، لبخندبرلب ادامه می‌دهد: «مدتی قبل خانم مدیر یکی از مدارس محروم بوشهر با من تماس گرفت و گفت: از وقتی با پویش شما آشنا شده‌ام، احساس عذاب وجدان دارم. راستش را بخواهید، ازآنجاکه ما بودجه بسیار کمی داریم، در پایان هر سال از بچه‌ها می‌خواهیم کتاب‌هایشان را به مدرسه بدهند. ما با درآمد حاصل از فروش این کتاب‌ها، برای سال تحصیلی آینده، برگه A4 و دیگر ملزومات مدرسه را خریداری می‌کنیم. خودمان هم ناراحت هستیم چون واقعاً بعضی از این کتاب‌ها حیف است که به عنوان ضایعات فروخته شود.

به خانم مدیر گفتم: از این به بعد، کتاب‌های دانش‌آموزانتان را به پویش ما بدهید تا به دست نیازمندانش برسانیم. در مقابل، صورت نیازهایتان را برای ما بفرستید. ما هم از محل فروش ضایعات کاغذ، تا جایی که بتوانیم موارد موردنیاز شما را تهیه و برایتان ارسال می‌کنیم.»

گفتند تو «سلطان کاغذ» هستی!

«از هر یکصد تماس، بیش از ۹۰ تای آن با اظهار لطف هموطنان همراه است. می‌گویند: خدا خیرتان بدهد. تا پیش از این، کتاب‌های بی‌استفاده‌مان را در سطل زباله می‌ریختیم و احساس بدی داشتیم. حالا با اهدای آن‌ها به پویش شما، خوشحالیم که به‌خوبی از این کتاب‌ها استفاده می‌شود.»

همه تماس‌ها با اهالی گروه دانش‌یاران البته همین‌قدر مهربانانه نیست: «چند روز قبل خانمی از سیستان تماس گرفت و گفت: شما وهابی هستید و این کتاب‌ها را جمع می‌کنید تا از آن‌ها برای مقاصد خودتان در جهت اختلاف شیعه و سنی استفاده کنید! در جواب گفتم: من و دوستانم برای ارتقای دانش و آگاهی انسان‌ها – فارغ از هر موضوع دیگری – تلاش می‌کنیم. ما اتفاقاً می‌خواهیم کتاب و مطالعه و دانش در زندگی فرزندان کشور ریشه بدواند تا این نوع نگاه‌های نادرست از جامعه ما ریشه‌کن شود و همه بدانند انسان‌ها همه مخلوق خداوند و برادر یکدیگر هستند. به آن خانم گفتم: ما فقط 6 هزار جلد کتاب برای مدارس محروم شهر شما – سیستان – فرستاده‌ایم.»

کلاته می‌خندد و ادامه می‌دهد: «عجیب‌تر از این، بعضی‌ها تماس گرفتند و گفتند: تو سلطان کاغذ هستی! معلوم نیست آقازاده کدام مسئول هستی! اما چند وقت دیگر روزنامه‌ها سر از کارت درمی‌آورند که به کجا وصل هستی و این‌همه کاغذ را جمع می‌کنی و می‌فروشی برای منافع خودت!»

جوان خوش‌فکر داستان ما مکثی می‌کند و می‌گوید: «واقعیت این است که پویش ما یک حرکت دلی است و هیچ‌کس اجباری برای همراهی با آن ندارد. ما حتی برای جلب اعتماد و اطمینان هموطنان، تصویر درخواست‌های رسمی مدارس مناطق محروم و رسیدهای دریافت کتاب‌ها را در کانالمان در معرض دید آن‌ها قرار می‌دهیم و هرکس شک و تردیدی داشته‌باشد، می‌تواند نام مدرسه را از این تصاویر بردارد، شماره مدرسه را از مرکز مخابرات بگیرد و با یک تماس کوچک، مطمئن شود ما برای آن‌ها کتاب ارسال کرده‌ایم.»

سیل تماس‌ها دارد ما را با خودش می‌برد...!

«تا قبل از این، پویش ما یک حرکت کوچک و دلی بود اما از حدود یک هفته قبل که فراخوان ما به‌صورت گسترده در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شود، با رشد عجیب تماس‌ها برای اهدای کتاب روبه‌رو شده‌ایم طوری‌که برای پاسخگویی به آن‌ها، کار و زندگی‌مان را کنار گذاشته و تقریباً تمام‌وقت روی این کار متمرکز شده‌ایم چون تحویل گرفتن، تفکیک، بسته‌بندی و ارسال این کتاب‌ها، بسیار زمان‌بر است.»

کلاته معتقد است اگر شور و حال اهداکنندگان کتاب فروکش نکند، ظرفیت فعلی گروه دانش‌یاران پاسخگو نخواهد بود: «تعداد اعضای کانال ما که تا هفته قبل 300 نفر بود، در همین یک هفته به سه هزار نفر رسیده. اگر لطف هموطنان به همین شکل ادامه داشته‌باشد، شاید لازم باشد افراد جدیدی را به‌عنوان یار کمکی جذب کنیم؛ افراد داوطلب و علاقه‌مندی که با گزینش دقیق، انتخاب شوند تا با اعتماد کامل بتوانیم امانت‌های هموطنان را به دستشان بسپاریم.»

به گفته آقا وحید، مجموعه‌ای از کتاب‌های تخصصی دانشگاهی هم در این پویش جمع‌آوری شده که گروه دانش‌یاران در مرحله بعد، برنامه ویژه‌ای نیز برای رساندن آن‌ها به دست دانشجویان مناطق محروم خواهد داشت.

از خلبانی F14 تا رانندگی برای جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل!

«با افزایش تصاعدی تماس‌ها برای اهدای کتاب، همه خانواده‌ام پای کار آمده‌اند؛ پدرم که استاد خلبان هواپیمای F14 و F5 بوده، رانندگی می‌کند و با هم می‌رویم سراغ آدرس‌ها و کتاب‌ها را تحویل می‌گیریم! همسرم هم داوطلبانه به تماس‌ها پاسخ می‌دهد.»

صحبت‌های وحید کلاته که به اینجا می‌رسد، از پدرش می‌پرسم چه رابطه‌ای است میان راندن هواپیمای F14 و رانندگی برای جمع‌آوری کتاب‌های بی‌استفاده از خانه‌ها؟ «حسین‌علی کلاته» با همان جدیتی که می‌شود از یک خلبان مقتدر انتظار داشت، می‌گوید: «وحید، دست‌تنهاست. نمی‌تواند به همه تماس‌ها برسد. هم پشت فرمان می‌نشیند و هم مدام گوشی تلفن دستش است. آمدم کمک برای رانندگی که خدای نکرده اتفاقی برایش نیفتد.»

خلبان کلاته که نظر مثبتی نسبت به این پویش دارد، ادامه می‌دهد: «کار خوبی است و مردم هم استقبال خوبی از آن کرده‌اند. اشتیاق مردم برای مشارکت در این کار، ارزشمند است. شاید باور نکنید اما ما یک‌بار از سمت کرج تا محدوده ولنجک رفتیم فقط برای دریافت سه جلد کتاب. این‌همه مسافت را به جان خریدیم چون نیت افراد برایمان مهم است.»

معجزه در فضای مجازی اتفاق افتاد!

هیچ‌کس مثل مدیران، معلمان و دانش‌آموزان مدارس مناطق محروم - که حالا با دریافت کتاب‌های اهدایی هموطنان، حال خوشی دارند - نمی‌تواند از اثرگذاری پویش مردمی جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل بگوید. «پریسا احمدپور»، معلم مدارس عشایری در شهر «ایذه» در استان خوزستان، یکی از این فعالان فرهنگی است. او که برای بهبود شرایط تحصیل دانش‌آموزان مدارس عشایری، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند، آشنایی‌اش با پویش جمع‌آوری کتاب را چیزی شبیه معجزه می‌داند و می‌گوید: «در ابتدای سال تحصیلی، از یکی از مدارس عشایری با من تماس گرفتند و برای تجهیز کتابخانه‌شان کمک خواستند. به چند جا سپردم اما متاسفانه نتوانستند کمکی بکنند. از خانواده و اقوام هم کمک خواستم اما فقط چند جلد کتاب جمع شد. خیلی ناراحت بودم که چرا نتوانستم برای آن‌ها کاری بکنم. از دل من بپرسید، دوست دارم همه مدارس عشایری را به کتابخانه مجهز کنم چون معتقدم کتاب خواندن می‌تواند به ارتقای سطح فرهنگی خانواده‌ها در این مناطق کمک کند.

اما شنیده‌ای که می‌گویند وقتی نیت خیری داشته‌باشی، خدا راهش را پیش پایت قرار می‌دهد؟ همین اتفاق برای من افتاد و فراخوان پویش جمع‌آوری کتاب‌های مستعمل را در فضای مجازی دیدم. در کانال گروه دانش‌یاران عضو شدم و در تماس با مدیر کانال، از نیاز عمیق مدارس عشایری به کتاب و کتابخانه گفتم. راستش را بخواهید، فکر می‌کردم تیری در تاریکی است اما استقبال و لطف آقای کلاته غافلگیرم کرد. باورکردنی نبود؛ همین‌که ازطریق فضای مجازی برایشان درخواست کتبی رسمی فرستادم، حدود سه هزار جلد کتاب برایمان ارسال کردند. نمی‌دانید چقدر خوشحال بودم. کارتن کتاب‌ها را که در حیاط خانه‌مان تخلیه کردیم، انگار یک گنج بزرگ به‌دست آورده‌بودیم.»

لبخند دانش‌آموزان عشایری، پاداش پویش جمع‌آوری کتاب

«با همکاران ۱۰ مدرسه عشایری تماس گرفتیم که برای بردن کتاب‌ها بیایند. آن‌ها با اشتیاق تمام آمدند و وقتی آن‌همه کتاب را یک‌جا دیدند، با تعجب می‌پرسیدند: این کتاب‌ها را از کجا آورده‌ای؟ خندیدم و گفتم: خدا رسانده! و واقعاً هم این کار خدا بود که آقای کلاته و گروهشان را سر راه ما قرار داد. آن‌ها بدون هیچ هزینه‌ای، آن‌همه کتاب را در اختیار ما قرار دادند و حتی هزینه ارسال کتاب از تهران تا ایذه را هم خودشان تقبل کردند. واقعاً از آن‌ها متشکریم.»

خانم معلم که این روزها از شادی دانش‌آموزان به‌خاطر دریافت کتاب‌ها حسابی شاد است، ادامه می‌دهد: «شنیده‌ام بچه‌ها وقتی کتاب‌ها را دیده‌اند، خیلی خوشحال شده‌اند. هیچ‌کدام از این مدارس، کتابخانه نداشتند و حالا با این کتاب‌های اهدایی، تقریباً کتابخانه‌دار شده‌اند و این، اتفاق بسیار خوبی است که علاوه‌بر رشد علمی بچه‌ها، می‌تواند در بهبود سطح فرهنگی و کیفیت زندگی آن‌ها مؤثر باشد.»

پریسا احمدپور یک خبر خوب دیگر هم دارد: «قرار است ارتباط ما و گروه دانش‌یاران ادامه داشته‌باشد. با لطف آقای کلاته، قرار است برای تعداد دیگری از مدارس عشایری شهر ایذه هم کتاب ارسال شود. علاوه‌براین، این هموطن فرهنگ‌دوست قول داده با ارسال لوازم تحریر و روپوش مدرسه هم از دانش‌آموزان این مدارس حمایت کند.»

وقتی کتاب‌ها ۵۸۵ کیلومتر سفر می‌کنند!

حکایت رسیدن کتاب‌های اهدایی هموطنان به دبیرستان «نزاکت» در یکی از روستاهای شهر «جوانرود» استان کرمانشاه هم حکایت شیرینی است. «آهو رضایی»، مدیر دبیرستان نزاکت در این باره می‌گوید: «فراخوان این پویش فرهنگی را که در فضای مجازی دیدم، حسابی توجهم را جلب کرد. با خودم فکر کردم شاید بشود از این ظرفیت برای راه‌اندازی کتابخانه در مدرسه تازه تاسیس‌مان در روستا استفاده کنیم. بنابراین از طریق کانال گروه با آقای کلاته تماس گرفتم و شرایط مدرسه‌مان را تشریح کردم.»

خانم مدیر فکرش را هم نمی‌کرد یک هموطن از کیلومترها دورتر، ندیده و نشناخته، اینطور در حق بچه‌های مدرسه روستایی‌اش برادری کند: «راستش را بخواهید، بیش از هر چیز، بزرگواری و ادب آقای کلاته برای ما ارزشمند بود. می‌دانید، بعضی‌ها حتی وقتی می‌خواهند لطف و کمکی هم بکنند، بر سر انسان منت می‌گذارند. اما آقای کلاته طوری رفتار می‌کرد که انگار ما داریم به ایشان لطف می‌کنیم! بعد از ارسال درخواست ممهور به مهر مدرسه، خیلی طول نکشید که ۱۰ کارتن حاوی حدود ۷۰۰ جلد کتاب به مدرسه ما رسید.»

حالا مدرسه روستایی ما هم کتابخانه دارد

«واقعاً فکر نمی‌کردم این تعداد کتاب برای ما بفرستند. تقریباً مجموعه کاملی هم ارسال شده‌بود که از کتاب‌های علمی و آموزشی تا کتاب‌های داستانی را شامل می‌شد. بچه‌ها از دیدن آن‌همه کتاب خیلی خوشحال شده‌بودند. خودشان کمک کردند کارتن‌ها را باز و کتاب‌ها را جابه‌جا کردیم. من هم از اداره آموزش و پرورش شهر، یک کمد گرفتم. بچه‌ها کتاب‌ها را در قفسه‌های کمد چیدند و این شد کتابخانه مدرسه روستایی ما.»

خانم مدیر لبخند رضایت بر لب ادامه می‌دهد: «یک‌بار در جلسه اداره، وقتی با مدیر مدارس شهر صحبت می‌کردیم، می‌گفتند با اینکه کتابخانه رسمی با امکانات و کتاب‌های زیاد دارند، اما کتابخانه‌شان غیرفعال است. اما من بسیار خوشحالم که با اینکه کتابخانه ما فقط شامل یک کمد در راهرو مدرسه است، اما فعال و مؤثر است. جالب است بدانید 2 نفر از دانش‌آموزان، به‌عنوان مسئول این کتابخانه انتخاب شده‌اند و به بچه‌ها کتاب امانت می‌دهند. ما این اتفاق‌های خوب را مدیون کار زیبای آقای کلاته و دوستانشان هستیم. از آن‌ها متشکریم.»

انتهای پیام

captcha