کد خبر: 3455483
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۶

همدلی و هم‌زبانی در کلام امام علی(ع)

گروه اندیشه: علی(ع) راه تحقق جامعه همدل را درک متقابل وظایف، خیرخواهی و نصیحت(التناصح)، یاری رسانی نیکو(حسن التعاون) و امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اردبیل، از جمله خطب بسیار مهمی که در نهج‌البلاغه وجود دارد خطبه قاصعه است. واژه قاصعه از «ق ص ع» به معنای فرو دادن آب و برطرف کردن عطش، نشخوار کردن، کوچک شمردن و خوار کردن آمده است. درباره سبب ایراد این خطبه آمده است که در اواخر خلافت ظاهری علی(ع)(۳۵ـ۴۰ه.ق)، قبایل متعدد کوفه به شدت دچار تعصب‌های قبیله‌ای و جنگ‌های ناشی از آن شده بودند و حضرت این خطبه را در نکوهش این فرهنگ ناپسند جاهلی ایراد کردند.
از آنجا که در اواخر خطبه سخن از جنگ‌های امام با ناکثین و قاسطین و مارقین به میان آمده، علی(ع) در بخشی از این خطبه در تحلیل علل پیروزی و شکست ملت‌ها بر همدلی و وحدت تاکید کرده و می‌فرمایند:
«از کیفرهایی که بر اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امّت‏‌های پیشین فرود آمد درس گیرید و خود را حفظ کنید و حالات گذشتگان را در خوبی‏‌ها و سختی‌‏ها به یاد آورید و بترسید که همانند آنها باشید پس آنگاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و اندیشه می‏‌کنید، عهده‌دار چیزی باشید که عامل عزّت آنان بود و دشمنان را از سر راهشان برداشت و سلامت و عافیت زندگی آنان را فراهم کرد و نعمت‌های فراوان را در اختیارشان گذاشت و کرامت و شخصیّت به آنان بخشید که از تفرقه و جدایی اجتناب کردند و بر وحدت و همدلی همّت گماشتند و یکدیگر را به وحدت واداشته به آن سفارش کردند و از کارهایی که پشت آنها را شکست و قدرت آنها را در هم کوبید، چون کینه‌توزی با یکدیگر، پرکردن دل‌ها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت‌کردن و از هم بریدن و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید و در احوالات مؤمنان پیشین اندیشه کنید، که چگونه در حال آزمایش‏ و امتحان به سر بردند، آیا بیش از همه مشکلات بر دوش آنها نبود و آیا بیش از همه مردم در سختی و زحمت نبودند و آیا از همه مردم جهان بیشتر در تنگنا قرار نداشتند؟ فرعون‌های زمان، آنها را به بردگی کشاندند و همواره بدترین شکنجه‏‌ها را بر آنان وارد کردند و انواع تلخی‌ها را به کامشان ریختند که این دوران ذلّت و هلاکت و مغلوب بودن، تداوم یافت. نه راهی وجود داشت که سرپیچی کنند و نه چاره‌‏ای که از خود دفاع نمایند تا آن که خداوند تلاش و استقامت و بردباری در برابر ناملایمات آنها را، در راه دوستی خود و قدرت تحمّل ناراحتی‌ها را برای ترس از خویش، مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهای بلا و سختی ‏ها نجات داد و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگواری و ترس آنها را به امنیّت تبدیل فرمود و آنها را حاکم و زمامدار و پیشوای انسان‌ها قرار داد و آن قدر کرامت و بزرگی از طرف خدا به آنها رسید که خیال آن را نیز در سر نمی‌‏پروراندند.
پس اندیشه کنید که چگونه بودند آنگاه که وحدت اجتماعی داشتند، خواسته‌‌های آنان یکی، قلب‏‌های آنان یکسان و دست‏‌های آنان مدد‌کار یکدیگر، شمشیرها یاری کننده، نگاه‌ها به یک سو دوخته و اراده‏‌ها واحد و همسو بود آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟
پس به پایان کار آنها نیز بنگرید در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند و مهربانی و دوستی آنان از بین رفت و سخن‏ها و دل‏هایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزب‏‌ها و گروه‏ ها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت‌های فراوان شیرین را از آنها گرفت و داستان آنها در میان شما عبرت‌انگیز باقی ماند.
از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملّت‌ها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است. در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می‏کردند و آنها را از سرزمین‏‌های آباد، از کناره‏‌های دجله و فرات، و از محیط‌های سر سبز و خرّم دور کردند و به صحراهای کم گیاه و بی‌‏آب و علف، محل وزش بادها و سرزمین‌‌هایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکان‏‌های نامناسب، مسکین و فقیر، همنشین شتران ساختند، خانه‌هاشان پست‏‌ترین خانه ملّت‌‌ها و سرزمین زندگیشان خشک‏‌ترین بیابان‏ها بود، نه دعوت حقّی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند و نه سایه محبّتی وجود داشت که در عزّت آن زندگی کنند. حالات آنان دگرگون و قدرت آنان پراکنده و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور و بت‏‌ها را پرستش می‌کردند و قطع رابطه با خویشاوندان و غارتگری‌های پیاپی در میانشان رواج یافته بود».
ایشان همچنین در خطبه ۱۱۹با اشاره به این حقیقت که فراوانی عددی با وجود عدم همدلی کارساز نیست می‌فرمایند: «إِنَّهُ لا غَناءَ فِی کَثْرَهِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّهِ اجْتِماعِ قُلُوبِکُمْ»، از جمله مظاهر اصلی همدلی، همدلی بین نظام سیاسی و مردم است.
علی(ع) در خطبه ۲۱۶، شناخت و اداء حق و تکلیف متقابل حکومت و مردم را موجب الفت و همدلی و به هم پیوستگی این دو(نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ) می‌دانند و بیان می‌دارند: «در سایه عمل به وظایف متقابل، حق در میان آنها عزت یابد، پایه‌‌هاى دینشان استوارى گیرد، نشانه‏‌هاى عدالت برپا گردد، سنت‌هاى پیامبر(ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد، روزگار برای زندگی به صلاح آید، امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند».
آنگاه می‌فرمایند: «اگر این همدلی درسایه عمل به وظایف متقابل رخ ندهد میان آنها اختلاف کلمه پدید آید، نشانه‏‌هاى جور پدیدار آید، تباهکارى در دین بسیار شود، عمل به سنت‌ها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند، احکام اجرا نگردد، دردها و بیماری‌هاى مردم افزون شود، کسی از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد، در این هنگام نیکان به خوارى افتند، بدان عزت یابند و بازخواست‌هاى خداوند از بندگان بسیار گردد».
علی(ع) در ادامه خطبه، «راه تحقق جامعه همدل را درک متقابل وظایف، خیرخواهی و نصیحت(التناصح)، یاری‌رسانی نیکو(حسن‌ التعاون) و امر به معروف و نهی از منکر(مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ ) دانسته و می‌فرمایند: «پس بر شماست که در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس نمی‌‏تواند حق طاعت خداوند را آنسان که سزاى اوست به جاى آورد، هر چند هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بوده و بسیار بکوشد. از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بى‌نیاز  باشد، هر چند منزلت وى در حق بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و بی‌مقدار باشد و در دیده‏‌ها بی‌ارج آید، می‌تواند که دیگران را بر حق یارى دهد یا از دیگران یارى خواهد».

راهکار امام علی(ع) برای تحقق همدلی میان دولت و ملت
از نگاه امیرالمومنین(ع) حکومت فرصتی برای خدمت به دین خدا و بندگان اوست، حضرت به کارگزاران حکومتی‌اش به طور جدی تذکر می‌داد که پست و مقام طعمه نیست بلکه امانتی است در اختیار شما تا از این فرصت برای خدمت به دین و بندگان خدا استفاده کنید و لذا حکومت، وسیله‌ای جهت تمتع، و زمینه‌ای برای رسیدن به مال و منال و کسب قدرت و ثروت نیست.

مسئولیت در حکومت علوی، طعمه نیست
دقیقاً از همین روست که در حکومت علوی کارگزاران و مدیران ارشد جامعه و مسئولان تراز اول نظام سیاسی، باید دارایی‌های موجود خود را قبل از قبول مسئولیت اعلام کرده و به مردم ابلاغ کنند تا بدین وسیله مردم بدانند که با استفاده از فرصت حکومت، مال‌اندوزی و ثروت‌اندوزی نکرده‌اند.

کلام تکان دهنده امیر(ع)؛ الگویی برای هر وکیل و وزیر
در روایتی، ابراهیم ثقفی در کتاب الغارات نقل می‌کند که در نخستین روزهایی که امیرالمومنین(ع) مدیریت جامعه را بر عهده گرفتند، نطق کوتاهی برای مردم داشتند و در آن جا اعلام فرمودند که «همه بدانید امروز که من حاکمیت را پذیرفته‌ام همه دارایی و موجودی من این مرکب و لباس‌های تنم و این قنبر، غلام من است که دستیار و کمک حال من می‌باشد و آن روزی که حکومت را رها خواهم کرد یا از طریق شهادت یا مرگ طبیعی و یا عوامل دیگر همچون شورش مردم و کودتا و غیره، اگر بیش از این، ثروتی در دوران حاکمیت به دست آوردم، عبارتی به این مضمون است که بدانید من به شما خیانت کردم».
در کتاب شریف نهج‌البلاغه نیز آمده که حضرت می‌فرماید: «مردم بدانید من در دوران حکومتم ، هیچ پول و ثروتی را برای خود نیندوخته‌ام و خودتان بگردید و ببینید که آیا من یک وجب از زمینی را تصرف کرده و به ملکیت خود در آورده‌ام یا خیر».

قاطعیت در مبارزه با سوءاستفاده‌کنندگان از بیت‌المال
امام علی(ع) همچنین تاکید می‌کند: «از آن جا که حاکمیت یک فرصت و امانت برای خدمت است، لذا اگر کسی در دوران زمامداری و مسئولیتش، وسوسه شده و از این فرصت سوءاستفاده نموده و به بیت‌المال مسلمین خیانت کند، در صورتی که در توانم باشد با قاطعیت تمام با او برخورد نموده و دست متجاوز به بیت‌المال را قطع خواهم کرد تا مبادا کسی از فرصت مسئولیت در جامعه و نظام اسلامی در جهت ثروت‌اندوزی و تولید مال و قدرت بهره‌برداری کند».

نسخه تحقق همدلی و همزبانی از نگاه امام علی(ع)
یکی‌دیگر از مشخصه‌های حکومت علوی، این است که می‌فرماید: «حکومت و دولت باید با مردم همدردی داشته باشد و تعبیر حضرت آن است که دولتمردان و کارگزاران باید با مردم اهل مواسات باشند که مواسات در اینجا به معنای همدردی کردن است».

خلیفه‌ای که در ردیف فقرا زندگی می‌کرد
این رویکرد حضرت در این کلامشان عیان است که فرمود: «آیا دلم به همین خوش باشد که به من امیرالمومنین بگویند اما در سختی‌ها و رنج و تلخی‌های زندگی با مردم شریک نباشم؟!» و لذا می‌فرمود: « اگر بخواهم می‌توانم و این امکان را دارم که از بهترین غذاها، لباس‌ها، بهترین مسکن برای خود استفاده کنم و لیکن دور است از ساحت حکومت و حاکمان اسلامی که در زمان تصدی مسئولیت، از فرصت حکومت برای تمتعات دنیوی، لذت‌جویی‌ها و کام‌یابی‌ها بهره ببرند. من چگونه با شکم سیر خوابیده، از غذاهای لذیذ استفاده کنم و از امکانات بهره ببرم، در حالی که شاید در یکی از دورافتاده ترین روستاهای تحت حاکمیت من، کسی یا کسانی باشند که شب، گرسنه سر بر بالین می‌گذارند ».

مواسات و همدردی؛ شاخصه مدیریت موفق
مواسات و همدردی از نگاه مولی الموحدین(ع) یکی از تاثیرگذارترین اصول برای مدیریت موفق در جامعه اسلامی است.
سطح زندگی مسئولان نظام در حد طبقه ضعیف جامعه باشد
همدردی به این است که دولتمردان ، مدیران و کارگزاران ارشد نظام، سطح زندگی خود را با سطح زندگی مردم و مستضعفان و محرومان، همگون و یکسان کنند که این مساله باعث تسلی خاطر طبقه ضعیف و مستمند جامعه می‌شود و آنها خواهند گفت اگر کم و کاستی‌ای هم هست، فقط برای ما نیست بلکه حکام و مسئولان ما نیز این‌گونه هستند.

عهدنامه مالک اشتر؛ شاخصی برای مسئولان
در منشور جاودان حکومت عدل الهی و اسلامی به نام عهدنامه امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر نیز آمده که «برای تحقق همدلی و همزبانی میان دولت و ملت، دولتمردان باید تلاش کنند تا آنجا که شرایط اجازه می‌دهد به ملت خدمت کند، مالیات‌ها را در شرایطی که بیکاری و رکود فعالیت‌های اقتصادی است سبک گرفته و عفو کرده و خلاصه این‌که فشاری به مردم وارد نکنند تا مردم نیز دولت را از خود دانسته و همدلی و همزبانی شکل گرفته و با این مساله به طور قطع شاهد تحقق انسجام و اتحاد خواهیم بود و در پرتو این اتحاد، نظام و کشور اسلامی از هر آسیب و خطری در امان می‌ماند».

دولت و ملت در حکومت علوی طبق سخنان امام علی(ع)
رابطه دولت و مردم
دولت علوى، به حسب ماهیت و جوهر خود، دولتى خیرخواه و خدمتگزار است؛ زیرا چنین دولتى هدفش تحقق حاکمیت الهى، و استوارسازى ارزش‏‌هاى انسانى و تکریم انسان‏‌ها (تعقیب سعادت مردم) می‌‏باشد.
امام على(ع) به کارگزاران خود خاطر نشان می‌‏کند: «پس خود داد مردم را بدهید و در معاشرت با آنان انصاف را فرو مگذارید و براى برآوردن نیازهایشان، حوصله به خرج دهید. شما خازنان رعیت هستید و وکیلان امت و سفیران امامان. (18)
در اندیشه امام على(ع) حکومت طعمه‏اى نیست که دولتمردان بدان طمع ورزند؛ بلکه امانتى است در دست آنان. اشعث بن قیس که در دوران حکومت خلیفه سوم، استاندار آذربایجان بود، حکومت را به معناى رایج عصر خود، یعنى خود محورى و خودکامگى مى‌ پنداشت؛ از این رو امام بدو نوشت: «کارى که به عهده تو است طعمه تو نیست، بلکه بر گردنت امانتى است. آن که تو را بدان گمارده، نگهبانى امانت را به عهده‌‏ات گذارده. تو را نرسد که آنچه خواهى به رعیت فرمایى، و بى‌‌دستورى به کارى دشوار درآیى. در دست تو مالى از مال‏هاى خدا است عز و جل، و تو آن را خزانه‏ دارى تا آن را به من بسپارى. امیدوارم براى تو بدترین والیان نباشم. والسلام. (19)
امام والیان را نه فقط به انصاف با مردم بلکه به خوش‌رفتارى و مهرورزى سفارش بسیار فرموده است، چنان که به مالک اشتر نیز می‌‏نویسد: «مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنان دو گروهند: یا هم‌کیشان توأند هستند یا همانند تو در آفرینش ...». (20)
کارگزارى در دولت علوى با توجه به اهداف بلند و انسان‌ساز دولت، قبل از تخصص نیازمند تعهد و خودسازى است؛ هرچند تنظیم دقیق وظایف و حقوق کارگزاران و نظارت بر عملکرد آنان از سیاست‏‌هاى مهم دولت علوى بوده است. آن که خود را پیشواى مردم می‌سازد، پیش از تعلیم دیگرى باید به ادب کردن خویش پردازد و پیش از آن که به گفتار تعلیم فرماید باید به کردار ادب نماید و آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته‌‏تر به تعظیم است از آن که دیگرى را تعلیم دهد و ادب آموزد. (21)
علاوه بر نیت خیرخواهانه و سلوک متواضعانه کارگزاران، اساس روابط مردم و دولت بر حقوق متقابلى استوار است که در کلام على(ع) بزرگ‏ترین حقوق واجب الهى بشمار آمده، موجب پایدارى روابط و اصلاح امور دولت و جامعه و برپائى دین و آشکار شدن عدالت و .. . مى‌‏گردد: بزرگ‏ترین حق‏ها که خدایش واجب کرده است، حق والى بر رعیت است، «و حق رعیت بر والى، که خداى سبحان آن را واجب نموده و حق هر یک را بر عهده دیگرى واگذار فرمود، و آن را موجب برقرارى پیوند آنان کرد و ارجمندى دین ایشان. پس حال رعیت نیکو نگردد جز آنگاه که والیان نیکو رفتار باشند و والیان نیکو رفتار نگردند جز آنگاه که رعیت درستکار باشد. پس چون رعیت حق والى را بگذارد و والى حق رعیت را به جاى آورد، حق میان آنان بزرگ‌ مقدار شود، و راه‏هاى دین پدیدار، و نشانه‏‌هاى عدالت بر جا، و سنت چنان که باید اجرا. پس کار زمانه آراسته گردد و طمع در پایدارى دولت پیوسته و چشم آز دشمنان بسته (22) و...».
یکى از حقوق مهم در دولت علوى مشاورت با مردم و مشارکت آنان در تصمیم‌گیرى‏ها است که امام(ع) آن را یکى از سیاست‏هاى اصولى خود در ابتداى خلافت اعلام فرمودند: «اى مردم این امر (حکومت) امر شما است؛ هیچ‏کس جز آن که شما او را امیر خود گردانید، حق حکومت بر شما را ندارد. ما دیروز هنگامى از هم جدا شدیم که من پذیرش ولایت شما را ناخوشایند داشتم، ولى شما این را نپذیرفتید و جز این که من تشکیل حکومت دهم، رضایت ندادید. آگاه باشید که من کسى جز کلیددار شما نیستم و نمی‌‏توانم حتى یک درهم به ناروا از بیت ‏المال برگیرم (23) ...».
على(ع) امور مردم را آشکارا اداره مى‏کرد و در هر امر بزرگ و مهمى با آنان به مشورت مى‌ نشست. اگر آنان در امرى مخالفت می‌‏کردند، رأى آنها را می‌‏پذیرفت و بدان عمل می‌‏کرد و همین امر سبب می‌‏شد که آنان گستاخ‏تر شوند. (24)
در دولت علوى از آن جا که قانون شریعت حاکم است و بر اساس آن حقوق متقابل مردم و حکومت تعیین می‌‏گردد، نیازى به انداختن پرده جهل راولزى براى تعیین معیارهاى عدالت اجتماعى نمی‌‏باشد. (25)
دولت‏ها نیز در الگوى حکومت علوى، اسرارى جز آنچه براى حفظ مصالح ملى لازم است، ندارند: «بدانید، حقى که شما بر عهده من دارید، این است که چیزى را از شما مخفى ندارم، جز اسرار جنگ را، و کارى را بى‌‏مشورت شما نکنم، جز اجراى حکم خدا را و ...». (26)
پی‌نوشت‌ها:
1) نهج‌‏البلاغه، نامه 51
2) نهج‌‏البلاغه، نامه 5
3) نهج‌‏البلاغه، نامه 53
4) نهج‌‏البلاغه، حکمت 371
5) نهج‌البلاغه، ح 216
6) ابن‏اثیر، الکامل فى‏ التاریخ، ج 3 ، ص 193 ـ 194؛ الطبرى، تاریخ‏ الرسل والملوک، ج 3 ، ص. 450
7) ر.ک: طه حسین، على و فرزندانش، ص 187
8) امامى، کریم و آذرنگ، عبدالحسین (گردآورندگان)، خرد و آزادى، ص 331
9) نهج‌‏البلاغه، نامه 50
10) پایگاه امام علی(ع)
11) پایگاه خبری جهان نیوز
12) خبرگزاری حوزه
تهیه و تنظیم از: ابراهیم عزیززاده – خبرنگار ایکنا

captcha