سخن گفتن در مورد جایگاه صدیقه طاهره(س) از سویی کار بسیار دشواری است چرا که هر کسی را فهم بر ابعاد کمالات این بانوی مکرمه اسلام نیست و از سوی دیگر فضایل و خصایص حضرت زهرا(س) به قدری بسیار است که سخن گفتن در این باب را آسان میکند.
در عظمت حضرت زهرا(س) همین بس که امام عسگری(ع) فرمودند: «نَحنُ حُجَۀُ اللهِ عَلَی الخَلق وَ الفاطِمَۀُ حُجَۀُ اللهِ عَلَینا؛ ما حجت خدا بر مردم هستیم اما فاطمه حجت خدا بر ماست». یعنی امامت و پیامبری پایینتر از مقام حضرت زهرا(س) است و این مقام بسیار بزرگی است.
فاطمه امالائمه است، اُم در لغت یعنی اصل، ریشه و این مقام مادر بودن صرفاً جنبه جسمانی ندارد و فاطمه زهرا(س) اصل و ریشه کمالات همه معصومین(ع) است.
فاطمه زهرا مادر حقیقی همه انسانهاست و حتی نزدیکتر از مادر طبیعی به ما چون در زیارت معصومین(ع) به فرزندان فاطمه خطاب میکنیم در حالی که خود فاطمه از اینها هم بالاتر است «بأبی أنت و أمی بأبی أنتم و أمی؛ پدر و مادرم به فدای شما باد». بنابراین انسان زمانی میتواند پدر و مادرش را فدای کسی کند که آن کس نزدیکتر از پدر و مادر به انسان باشد و حقش از پدر و مادر عظیمتر باشد.
یکی از عظیمترین نعمتهای الهی برای انسان که هم مسئولیتآور است و هم باید به خاطرش به ذوق و شوق و گریه درآمد، نعمت وجود فاطمه زهرا(س) است که خداوند تبارک و تعالی این بانو بزرگوار را مادر همه ما قرار داده، اگر کسی قیمت خود را شناخت و دریافت فرزند فاطمه زهرا(س) است، به هیچوجه با کسی یا جنس مخالفی التماس محبت نمیکند و گدای عاطفه زمینی دیگران نمیشود.
شناخت حضرت زهرا(س) نیاز ضروری و واجب ماست که غفلت از این نور مقدس، جدای از این که به ایشان جفا کردهایم از فیوضاتی که باید از ایشان دریافت کنیم نیز محروم میشویم. آنچه که در روایت و آیات الهی درباره حضرت زهرا(س) و ائمه(ع) تذکر داده شده، این است که باید بدانیم مقامات آنان چیست و همچنین شناخت حقیقت و جایگاه خودمان کجاست. چون اصل و ریشه ما به آنها برمیگردد.
در واقع هر چیزی که از مقامات حضرت زهرا(س) میشنویم، یعنی این بانو ما را به جایگاه خود دعوت میکند، این طور نیست که بگوییم آنها چنین جایگاهی دارند و ما نمیتوانیم به آنها برسیم، لذا در زیارت عاشورا میخوانیم: «اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ از خداوند میخواهم مرا هم به مقام محمود برسان». اقتضای بخش انسانی و فوق عقلانی انسان این است که به کمتر از آن مقام راضی نمیشود و نرسیدن به چنین مقامی مایه حسرت و خسران او میشود. بنابراین، وقتی راجع به جایگاه معصوم سخن میگوییم در واقع سخن از جایگاه خودمان به ویژه سخن از حضرت زهرا(س) که در حقیقت بحث از مباحث انسانشناسی است که با شناخت این بانو، قیمتمان را بهتر میشناسیم و این که چه جایگاهی داریم و نباید خود را کمتر از او بفروشیم.
درک این مطلب، موجب دور شدن از غصههای دنیایی، حقارت و خودکم بینی در مسائل دنیایی بوده و اگر این مقام را درک کنیم، بر کمبودهای دنیائی گریه نمیکنیم و برعکس، شادی، امید، آرامش و آینده روشنی داریم، اما حواسمان باشد مشغول کمالات دنیایی نشویم تا این نعمت عظیم آخرتی را از دست ندهیم. پس وقتی سخن از حضرت زهرا به میان میآید، یعنی ایشان ما را به آن مقام دعوت میکند.
شخصیت حضرت زهرا(س) به امامت گره خورده و اگر امامت نبود حضرت فاطمه(س) نیازی به خطبهخوانی نداشت. حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه امامت را عامل وحدت عنوان میکند و میفرماید؛ ایجاد اختلاف در جامعه شرک است و ادعای کسی که میگوید، فقط او حق است و بقیه کافر، عین کفر است. مسئله حضرت زهرا(س) شخصی نیست و بنابر فرمایش رسول خدا(ص) تمام وجودش اخلاص است و در راه امامت فداکاری کرده است. اگر امامت نباشد، امت تکه تکه میشود؛ هزاران فرقه فقهی، کلامی و عرفانی که امروز به وجود آمده اند، نتیجه دوری از امامت است.
تنها کسی که خداوند بر او واجب کرد که حاجت بخواهد، حضرت زهرا(س) است و حضرت از خداوند دیدن جمال الهی را خواست ولی امت با دخت نبوی کاری کردند که حضرت از پروردگار عالم درخواست مرگ کردند.
افتخار بزرگی برای زنان است که مادر تک تک نخبگان جامعه هستند، این امر نشان میدهد که توسعه انسانی با حضور زنان به عنوان تربیتدهنده اتفاق میافتد به همین خاطر باید بانوان با اعتماد به نفس وارد عرصه شوند و در راستای توسعه گام بردارند.
فهرست منابع:
آوای کوثر؛ خطبه حضرت زهرا(س)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1376.
ابن ابی الحدید، «شرح نهج البلاغه»، ترجمه و شرح محمّد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1385ق.
اخطب ابی بکر خوارزمی: «المناقب»، نجف اشرف، المطبعة الحیدریه، 1385 ق.
اربلی، علی بن عیسی: «کشف الغمّه»، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق.
امینی، ابراهیم: «بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا علیها السلام»، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1349.
بخاری، محمّد بن اسماعیل: «صحیح البخاری»،استانبول،دارالدعوه،1414ق.
انتهای پیام