به گزارش ایکنا از خوزستان، سی و هفتمین گردهمایی رزمندگان گردان کربلا امروز 29 دیماه در یادمان شهدای کربلای 4 برگزار شد.
متن پیشرو دلنوشته دکتر فریدون حسینیزاده، رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس است که با عنوان «اروند حرف و راز زیاد دارد...» در اختیار ایکنا قرار داده است. با هم میخوانیم:
امروز ۲۹ دیماه بعد از سالها مجددا توفیق پیدا کردم در یادمان شهدای کربلای ۴ آن هم در گردهمایی گردان همیشه قهرمان کربلا حضور پیدا کنم. همه به عشق شهدا آمده بودند؛ خانوادگی بود. هر کدام از بچههای گردان یا به اصطلاح جاماندگان از شهدا با خانواده آمده بودند، آمده بودند تا محل دلاورمردی همسران و پدران و برادران و همرزمان خود را ببینند. تا ببینند چگونه در آن شب سرد و تاریک به دل آبی زدند که حتی در آن با قایق هم به سختی میتوان رفت.
حال عجیبی داشتم چرا که باید در جایی میرفتم که فرمانده عزیزمان حاج اسماعیل فرجوانی به همراه دیگر غواصان در آنجا به شهادت رسیده بود.
وقتی به کنار اروند با آن جزر و مدی که داشت از میان نیزارها رسیدم غم سنگینی وجودم را گرفت گویا آب حرفهایی برای گفتن داشت شاید میخواست بگوید کجا بودید وقتی جوانان دلیر و شجاع شما دردل شب به آب زدند و با وجود موانع زیادی که دشمن در مسیر گذاشته مثل سیم خاردارهای خورشیدی و تله های انفجاری با تمام توان و با کمترین شهید در مراحل اولیه خط دشمن را پس از عبور از اروند شکستند. کجا بودید وقتی که شهید حمیدی اصل غواص که ۱۶ ساله بیشتر نداشت وقتی نارنجک دشمن او را به شدت مجروح کرد خاک در دهان خود گذاشت تا فریاد نزند و عملیات لو برود.
کجا بودید وقتی به هر دلیلی عملیات لو رفت چگونه بچههای غواص توسط دشمن سنگدل به شهادت میرسیدند.
آری! آب اروند حرف زیاد داشت و باید ساعتها در کنارش مینشستیم تا از رازهای درون خود با زبان بیزبانی بگوید و در آخر وقتی سوار کشتی برای گشت در اروند شدیم. بدلیل اینکه کشتی در آن منطقه نمیتوانست پهلو بگیرد و باید پل مخصوص خود را باز میکرد تا زائرین سوار بشوند وقتی که پا در گِلهای کنار اروند گذاشتم و به همسرم کمک کردم تا سوار بشود غصه ام دو چندان شد که چگونه برادرانم و عزیزانم در آن گل ولای با آن لباس غواصی به آب اروند زدند.
یادشان را گرامی میداریم و از خداوند باریتعالی میخواهیم که یاریمان کند تا از راهشان منحرف نشویم.
انتهای پیام