به گزارش ایکنا؛ «اسدالله رحمانزاده کبیر» (در آمریکا مشهور به اسد کبیر) در ۱۳۳۹ش در تهران به دنیا آمد. او در ۱۵ سالگی وارد دانشکده پزشکی اصفهان شد و به مدت سه سال در این دانشکده درس خواند. همزمان با انقلاب اسلامی، علاقه واقعی خود را در حوزههای دیگری یافت. از این رو، به تحصیل در جامعهشناسی و هنر روی آورد. سپس به آمریکا مهاجرت و در دانشگاه برکلی «UC «Berkeley به مطالعه فلسفه غرب پرداخت و کارشناسی ارشد در فلسفه غرب را از دانشگاه سان فرانسیسکو «San Francisco State University» گرفت. وی برای اخذ دکترای فلسفه به دانشگاه ارواین «UC Irvine» رفت، اما به دلایلی، تحصیل را رها کرد. وی هماکنون مشغول تدریس در کونترا کاستا در شهر سن پابلو (San Pablo) در ایالت کالیفرنیا و برکلی سیتی کالج (Berkeley City College) است.
وی همچنین در حال نگارش کتابی با عنوان «تحلیل فلسفی و مفهومی قرآن» به زبان انگلیسی است؛ به همین بهانه با او گفتوگو کردهایم تا از انگیزه نگارش و ویژگیهای این کتاب بیشتر بدانیم.
پیشینه مطالعاتی
رحمانزاده درباره سیر مطالعاتی خود گفت: در دوره جوانی در زندگی و در فلسفه کاملاً جهتی متفاوت با دین و قرآن داشتم. در ابتدا شیفته فلسفه غرب، ماتریالیسم و مارکسیسم بودم. این دوره نوجوانی من بود و بعد به نقد مارکسیسم به عنوان یک «نظریه علمی» از دیدگاه خردگرایی نقادانه پوپر رسیدم، اما در طول سالهای تحصیل، تمرکز من بر فلسفه «ویتگنشتاین»، «هایدگر» و «فوکو» بوده است. در دوره دکترا هم مطالعه «نیچه»، هایدگر، فوکو و به طور کل، فیلسوفان پسامدرن درباره «خود» یا «نفس» را ادامه میدادم.
وی افزود: بعد از 25 سال مطالعه فلسفه و ارزیابی مکتبِ علم زدگی (scientism)، به این نتیجه رسیدم که بنا بر مقدمات و اصول موضوعه علم، در حقیقت، علم نمیتواند بتی باشد که «مارکس» و به طور کل فلسفه طبیعتگرای مدرن به آن تعظیم میکنند. در این گذر فلسفه هایدگر و فوکو چشمهای مرا باز کردند.
مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی
اما تا سن ۴۵ سالگی همچنان گم بودم. به مفهومی مشخص، با بودن خودم، با دنیا، با هستی و با ایمان به خداوند بیگانه بودم. متأسفانه دیر بیدار شدم. از نظر فلسفی، وقتی مقاله «بی رحمی و رحم در فلسفه روسو و نیچه» را تمام کردم، فهمیدم که به آخر خط فلسفه انسانگرایی مدرن و هستیشناختی تاریخی (historical ontology) فرامدرن رسیدهام. در آن مقطع حس کردم هیچ دانش تبیینی یا توضیحی، تکامل داروینی، تخیل فلسفی و البته هیچ تجربه محض نمیتواند پایه ای برای تصمیم من باشد. با تجربه شخصی خودم به این حکم ادیان الهی نزدیک شدم که هدایت و ایمان به خداوند، خود رحمت و برکت الهی است.
بازگشت به معنویت
پس از این تجربه تکاندهنده، دوره دکترای فلسفه در UC Irvine را ناتمام رها کردم. فلسفه جاری در این دانشگاه دیگر با این تحول وجودی من خوانایی نداشت. سپس خداوند مرا برای ۱۲ سال راهی آموزش و تدریس فلسفه و ادیان دنیا در کالجهای مختلف در آمریکا کرد. سالها پژوهش و تدریس فلسفه و ادیان همه چیز را به جای خود بازگرداند و آب زلال درمانگر ایمان، کمکم وجود و فهم مرا متحول کرد. اگرچه همچنان در راه بودم و هستم. بعدها فهمیدم که انجیل، تجربه ایمان را grace مینامد که در اسلام به آن عنایت و رحمت الهی میگوییم. الان من انسانی معتقد هستم. هرچند اگر ایمان من بی حاصل باشد، تمام اینها ادعاهایی توخالی خواهند بود. ایمان واقعی نتیجهبخش است و به فرد انگیزه میدهد تا عمل صالح انجام دهد و به دیگران یاری رساند.
این استاد دانشگاه درباره ضرورت تألیف کتاب «تحلیل فلسفی و مفهومی قرآن» و طیف مخاطبان آن گفت: بعد از تحول معنویام، طنین دائم سؤالی در گوش جانم پژواک میکند: چطور ما راه خود را گم می کنیم؟ چطور خدا را فراموش می کنیم؟ از جمله پاسخهای متفاوت نحوهای است که متون مقدس به ما ارائه میشوند. چطور کمکم این کتب یا به کتب «ثواب» تقلیل پیدا می کنند که تنها ورد زبان میشوند برای ثواب یا اینکه چنان جلوه داده میشود که گویی فقط متخصصان قادر به تأویل و فهم آنها هستند.
رحمانزاده ادامه داد: برخی معتقدند که رابطه ما با امر دینی یکسر به ارتباطی بیرونی و فاقد روح و معنا تبدیل شده است. از جمله گفته میشود که این متون [مقدس] و به تبع آنها امر دینی رسالت تاریخی خویش را در جهان کنونی از دست دادهاند و وظیفه ظهور و انکشاف حقیقت را به شناخت صرف نظری، فلسفه و علم و تکنولوژی سپردهاند. اما من معتقدم وقت آن است که متون مقدس به نحو تازهای قرائت شوند.
لزوم خوانش تازه
وی افزود: یکی از مشکلات این است که ترجمه قرآن به فارسی و خوانش مفهومی آن به تدریج، عادی و کلیشه میشود یا به طور کل، قرآن به شکل متنی دیده میشود که به جهان پیامبر(ص) مربوط است و از متن زندگی معاصر دور افتاده است. به نظر من این قرآن نیست که قدرت آشکارگی خویش را از دست داده، بلکه ما باید خویش را از قید کلام تجریدی بیروح خلاص کرده و پر شور و عاشقانه به متون مقدس و خداوند برگردیم. ما به برگشت به خود قرآن نیاز داریم. در آمریکای لاتین، ظهور «الهیات رهاییبخش» (liberation theology) در حقیقت، تأکید بر گفتوگوی متون مقدس با متن واقعیت اجتماعی است. این است که همان متن انجیل از طرف اوانجلیستهای « انجیل کامیابی» (Evangelists of the Gospel of Prosperity) با رویکرد پولدار شدن و پولپرستی خوانده میشود و از طرف جنبش «الهیات رهاییبخش» با رویکرد مبارزه سیاسی برای عدالت و علیه تبعیض و فقر تفسیر میشود.
رحمانزاده در ادامه گفت: پس از ۴۵ سال غفلت از قرآن و حق، من از این رنج میبرم که چطور جوانان و برخی پیشکسوتان ما در مقابل اشباع و افراط سیاسی - مذهبی، عملاً از قرآن و دین زده شدهاند. در مقابل این سرخوردگی در شرق و به بنبست رسیدن نیهیلیسم و لذتگرایی در غرب، ما نیاز به خوانش جدیدی از قرآن داریم. امید دارم این خون تازه ایمان که خداوند در تن من روان کرده است به این خوانش جدید کمک کند.
روش تحقیق
شاید بتوان روش وجود شناختیای را که در نوشتن این تفسیر به کار برده میشود، روش «درگیری ایمانی با متن، با قلب باز» خواند که مبتنی بر تجربه شخصی من است. قرآن را مانند یک «کودک» میخوانم. یعنی مانند کسی که در ظلام و گمراهی، ایمانهای دیگر مانند ایمان سیاسی (یا آنچه فوکو «معنویت سیاسی» political spirituality میخواند) یا ایمان به علم و عقل در فلسفه روشنگری غرب و پوپر را زیسته؛ سپس در فلسفه و زندگی، به بن بست رسیده و از روی استیصال به خداوند روی آورده است و از او تمنا کرده که اگر هست هدایتش کند. آنگاه با تجلیات خداوند مواجه میشود. با ایمانی تازه به تحلیل مفهومی قرآن میپردازد.
من ادعای فهم و درک بالاتری از بزرگانی که قرآن را تفسیر و تعبیر کردهاند، ندارم. من حتی مسلط به زبان عربی نیستم. اما از روی این نیاز به برگشت به خود قرآن، سعی میکنم با این قلب تازه ایمان یافته، از تفسیرها و تأویلها و احادیث گذشته، حد اکثر استفاده را کنم و با ایمان و حسی تازه قرآن را بخوانم. البته در طول این خوانش جدید، در بخشهایی که با ابهاماتی مواجه میشوم، مرتب به متن کتاب The Study Quran رجوع می کنم که حدود ۲۰۰۰ صفحه ترجمه و تفسیر قرآن به انگلیسی به ویراستاری استاد «سیدحسین نصر» است. اما همیشه در چهارچوب تحلیل مفهومی - فلسفی خودم کار میکنم. تصمیمم این است که اول، تحلیل مفهومی-فلسفی قرآن به انگلیسی را تمام کنم و سپس به فارسی ترجمه کرده یا دقیقتر بنویسم.
سیدحسین نصر، فیلسوف و متأله ایرانی
وی درباره طیف مخاطبان این اثر گفت: مخاطبان انگلیسی زبان این کتاب، مردم اهل کتاب به طور اعم و متفکران فلسفی-دینی به طور اخص هستند. مخاطبان فارسی زبان، جوانان و مردم دل زده و مأیوس هستند که امید و اشتیاقشان را برای خواندن و ارتباط برقرار کردن با قرآن یا از دست داده و یا این امید و شوق ضعیف شده است. مخاطب دوم من روشنفکران خسته و زخمخوردهای هستند که ایمانشان ضعیف شده است و سعی میکنند قرآن را به گونهای تعبیر کنند که باب روز شود و بیشتر به بدعت و تحریف نزدیک است تا تفسیر و تأویل.
من قرآن را در وهله اول به انگلیسی (ترجمه عبدالحلیم Abdel Haleem ) میخوانم برای اینکه این امر موجب فاصلهگذاری مفهومی با کلمات رایج و کلیشهای میشود. برخی میگویند که در قرآن، تضاد و تناقض وجود دارد، یا قرآن به مسائل اخلاقی زمانه ما پاسخ نمیدهد. در نوشتن «تحلیل مفهومی و فلسفی قرآن» به انگلیسی با فلسفه غرب در عرصه اخلاق و وجود شناسی گفتوگو میکنم و مرتب به متن عربی و لغات معین در متن عربی رجوع میکنم؛ بهخصوص وقتی که با ابهام و مسئله معینی در متنخوانی مواجه میشوم.
ترجمه انگلیسی قرآن اثر محمد عبدالحلیم
ما به ترجمه فارسی سلیس و تفسیر نوینی که با اینهمه بار سنت، سنگین نشده باشد نیاز داریم که بتواند به برخی سوالها درباره مفهوم مجازات و قصاص و مسئله حقوق زنان و غیره با رجوع به خود متن پاسخگو باشد. خوانش فلسفی-مفهومی من، تلاش میکند به همه این سؤالها پاسخ دهد.
ویژگیهای اثر
واقعیت این است که خواندن و نوشتن من درباره قرآن، صرفاً یک کار آکادمیک نیست. روشی که در خواندن قرآن به کار میبرم، نه فقط وارسی دائمِ شأن نزول سوره است، بلکه روند و وجه ابراز پیام جهانشمول هر سوره را دقیقاً مد نظر دارم. اما این برمیگردد به زندگی پیامبر(ص) و سوالات و نیاز های او. قرآن یک گفتوگو بین این سؤالها و نیازهای پیامبر و خداوند است. روشی که قرآن را میخوانم شامل کاربرد همزمان عوامل زیر است:
۱) از یکسو تحلیل مفهومی و فلسفی آیات در متن هر سوره در گفتوگو با فلسفه غرب
۲) روند گشودگی و پیشروندگی هر سوره از نقطه نظر هرمنیوتیک و پدیدارشناسی (یا ظهور آگاهی) متن
۳) گفتوگوی خداوند با سؤال و نیازهای پیامبر(ص) و ارزش و تأثیر پرورشی این سخن بر پیامبر
۴) ارزش و تأثیر جهانشمول این گفتوگو بر انسانها
۵) ارزش و تأثیر این گفتوگو بر من: در خوانشهای متفاوت
رحمانزاده درباره اینکه آیا اثر مشابهی به زبان انگلیسی درباره قرآن وجود دارد گفت: بعید میدانم اثر مشابهی به زبان انگلیسی باشد. هرچند چندین ارزیابی فلسفی (هرمنیوتیکی و پدیدارشناسی) از قرآن موجود است. برای مثال رویکردهای فلسفی در تفسیر نوین قرآن Philosophical Perspectives on Modern Quranic Exegesis نوشته ماسیمو کامپانینی (Massimo Kampanini) یا خوانش آیات: چشماندازی قرآنی بر تفکر
Reading The Signs: A Quranic Perspective on Thinking نوشته محمدهاشم کمالی.
هنوز در مراحل اولیه تجربه این ۵ راه هستم. میگویم «تجربه»، برای اینکه این خوانش فلسفی از قرآن نوعی سلوک عارفانه هم هست. ارتباط وجودی کلمات باید تجربه شوند. نوعی که سوره گشوده میشود و پیش میرود (چگونگی) با پیغام و تأثیر پیام آن (چیستی) در چهار سطح (پیامبر(ص)، مخاطبان پیامبر(ص)، انسانها به طور جهانشمول و من) باید در هم تنیده شوند. فعلاً در روند پیشنویس تأمل مفهومی-فلسفی آیات هستم. روشم موضوعی یا تماتیک (thematic) است.
از حدود سه سال پیش در فیس بوک، صفحهای به انگلیسی باز کردهام با عنوان «اسلام: قرآن ورای تکه تکه شدن» (Islam: The Quran Beyond Fragmentation). در طول این سه سال خلاصه تفسیر یا تأمل بر بسیاری از سورههای قرآن را قرار دادهام.
مصاحبه و تنظیم: محسن حدادی
انتهای پیام
این تحلیل چقدر زیبا بود. به حدی عمیق بود که انگار الان متولد شدم و راه را تازه پیدا کردم و یادآوری بود که کجا هستم و به کجا باید بروم.ممنونم از استاد عزیز جناب رحمان زاده که راه را دوباره برایم روشن کرد